اسلام، حقوق بشر، دموکراسی / لزوم احیای یک عصر روشنگری ایرانی (1)
چکیده: عصر خردگرایی اروپا با پیش زمینه ی رنسانس، تاریخ را به سمت انقلاب علمی و شکاکیت بر باورهای خرافی و بعضا دینی برد.
فرض کنید 30 سال به عقب برگردیم. اگر افراطیون اسلامی به کنار زده می شدند و با یک سیستم دینی دیگر شروع می کردیم آیا سرنوشت مشابهی داشتیم؟ اگر مردم معتقد به اسلام داشتیم، که در نتیجه قوانین ما کاملا اسلامی بود، اکنون در یک جامعه ی آزاد زندگی می کردیم یا باز، این بار اما آرام تر، به همین ورطه ی فلاکت می افتادیم؟ از طرفی کشور های به شدت مذهبی مانند امریکا نمونه یک دموکراسی تمام عیار هستند و ما را به این چالش می کشانند که شاید یک حکومت سکولار با مردمان دیندار، نتیجه اش بهشت آزادی باشد و از طرف دیگر با مشاهده ی منش اطرافیان دیندار نامرتبط با حکومت، تنها قتل آزادی و مخالف به ذهن انسان خطور می کند.
به بار آمدن دموکراسی در جوامع مذهبی حاصل اصلاح دین و اصلاح نگرش نسبت به مقوله های مختلف مکتب، عرف ها و اخلاقیات سنتی است. دید جزم اندیش نسبت به علم و مجازات دانشمندان دگراندیش، صحبت از حلول دیو در جسم فرد روانی، موضعگیری علیه شهوت انسانی و روابط جنسی آزاد و… همه زمانی جز لاینفک مسیحیت بوده اند که اکنون از هیچ کدام از آنها نشان بارزی نیست.
اصلاحگری دینی در ایران به چه ناهنجاری هایی باید توجه کند؟ سعی کردم مواردی از ناهمخوانی های اسلام و نقشه ی یک جامعه ی توسعه یافته را اینجا برشمارم:
1- قوانین سختگیرانه: برادر من مسلمان است. به شخصه اعتقادی به دین ندارم. طبق اسلام من کافر و نجس هستم و پس از تماس با او یا اشیای دیگر، حکمی مثل تماس با دیگر نجاسات را خواهم داشت. من و برادرم اگر اینگونه ارتباط برقرار کنیم، فردا با دوستان، اقوام و مهمان ها که هر یک عقاید دگرگونه ای دارند چه رفتاری خواهی کرد؟ جامعه به چه سمتی خواهد رفت؟
دیگر موارد عبارتند از حرام بودن مشروب (در صورتی که مسیحیان تبدیل آب به شراب را از معجزات عیسی می دانند)، حجاب، و…) در اینجا قصد حداقلی ما، احترام به کسانی است که قوانین بالا را رعایت نکنند.
2- موضعگیری علیه هنر: طی سالیان دراز حاکمیت اسلام در ایران، نقاشی و مجسمه سازی (به خاطر تشبه به بت) حران بوده است. موسیقی طبق بعضی احادیث حرام و سبب جهنمی شدن انسان می شود و در دوره ی معاصر نیز بعضی مراجه آن را حرام می دانند (بهجت، صافی گلپایگانی). جالب این که صوفیان دارای رقص و سماع بوده اند (که مورد مخالفت فقهای هم عصر خودشان قرار گرفته) اما اکنون غالبا تمام انواع رقص (به خصوص مرد) را حرام میدانند.
3- تعداد بسیار زیاد امامزادگان، امامان: همفر، جاسوس انگلیسی (قرن 18) در خاطرات خود اشاره می کند که سیاست استعماری انگلستان یکی بر پایه ی اشاعه فرهنگ یاری جستن از امور فرامادی (مانند قبور امامزادگان، امامان، دعا و حرز) و رها کردن کوشش های دنیوی است. امامزادگان در هر شهری از ایران یافت می شوند و جالب ینجا که اغلب زندگینامه ی معتبر یا چندان قابل افتخاری هم ندارند و صرف وابستگی به خاندان پیامبر، صاحب شفاعت یا برآوردن احتیاجات شناخته می شوند. اعتقاد به وجود صدها وجود بشری معجزه گر، ناخودآگاه دست امسان را در تغییر سرنوشت خود می بندد. حتی چنین القا می کند که به حرمت و قداست فلان امامزاده مجاور نباید از مرزهای دینی عبور کرد و به آزادی فکر کرد.
تعدد امامان و گفته های روایت شده از آنان (که گاه متضاد است) هم موجب مشکلات شده. از طرفی برداشت از دین با اعتبار دادن به عملکرد هر یک از این امامان (که در نظر شیعه قدیسانی بی اشتباه بوده اند) می تواند زمان به زمان تغییر کند و برای هر عمل غیر اخلاقی (چه از طرف یک فرد در زندگی خصوصی اش، چه از طرف نهاد حکومت) یک دلیل مذهبی تراشیده شود.
راه های حل این مشکل چندان هم دور از دسترس نیستند. به شخصه از نزدیکان مرحوم آیت الله صالحی نجف آبادی (نویسنده کتاب شهید جاوید) شنیدم که ایشان به اعتبار احادیث اعتقادی نداشته است و معتقد بوده که احادیث در طول زمان آنقدر سینه به سینه نقل شده و دست کاری شده اند که اعتباری ندارند. دیدگاه دوم فلسفی است و می گوید احکام دین در پارادایم زمانی و مکانی خاص خود موضوعیت داشته اند و اصلاحگری دین ناقض کلیت دین نیست.
در برخی فیلم های کمدی غربی می بینیم که شخصیت داستان به شهری می رود که تمام مردم آنجا همجنسگرا هستند. او این موضوع را با دیدن این که مردان آنجا هنگام احوالپرسی با هم روبوسی می کنند در می یابد. در حالی که در ایران دقیقا چنین چیزی عرف رایج مردمی است که همجنسگرا نیستتند. در مقایسه با غرب که احوالپرسی مرد با زن دست دادن یا بوسیدن گونه، و احوالپرسی مرد با مرد دست دادن است.
مثال دوم تبت است. در تاریخ تبت یک زن می توانسته چند شوهر را همزمان اختیار کند. (دقیقا برعکس فرهعنگ اعراب). در حالی که به چنین زنی در غرب هرزه گفته می شود، در عربستان سنگسار می شود.
4- تشویق به جنگجویی: جمله ی معروفی است از ماکس وبر که: “تیپ ایده آل یک یهودی، یک تاجر است، تیپ ایده آل یک مسیحی یک عابد و تیپ ایده آل مسلمان یک مجاهد است.” از آنجا که در کتاب مقدس مسلمانان، قرآن، از کشتن و کشته شدن در راه خدا بسیار تقدیر شده است، انتظار رفتارهای صرفا خشونت آمیز و دور از منطق، مثلا سوزاندن کارگردان یک فیلم ضد اسلامی، تهدید به قتل، بمب گذاری و بی علاقگی نسبت به لغو مجازات اعدام دور از انتظار نیست.
در غرب فیلم های مختلف بارها ادیان را به سخره می گیرند. فیلم A Serius Man که توسط برادران کوئن یهودی ساخته می شود و تفکرات یهودی و نیز کاهن اعظم را به سخره می گیرد و از عدم تطابق زمانی آموزه های این دین با جهان امروز می گوید. کسی تهدید به مرگ نمی شود و در مراسم اسکار مورد تقدیر قرار می گیرد.
نمونه ی بارزتر انیمیشن South Park بود که 14 سال است که در امریکا (ی مسیحی) پخش می شود. در این سریال انیمیشن حضرت مسیح یک کاراکتر بخصوص دارد که بسیار مورد سخره قرار گرفته می شود. کسی تهدید به مرگ نمی شود، کسی ادعا نمی کند که به خاطر این انیمیشن از دین رویگردان شده است و اعتراض کلیسا در حد اعلامیه ابراز می شود.
اما مسلمانان به هر گونه طنز، هزل یا سخره، یا حتی بیان اعتقادات آن ها به صورت انتقادی بسیار حساسند و فرد ناقد یا هتاک بایستی انتظار هر گونه پیشامدی را داشته باشد. سلمان رشدی، کاریکاتوریست پیامبر اسلام، کارگردان فیلم فتنه، حتی سازندگان انیمیشن SOUTH PARK که در سال چهاردهم پخش این سریال که تنها می خواستند کاراکتر پیامبر اسلام را با چهره وارد کنند، نمونه های این برخورد هاست.
5- دخالت در حریم خصوصی شهروندان: جدا از حکومت، در اسلام تمام شهروندان موظفند یکدیگر را به “معروف” امر کنند و از “منکر” باز دارند. با وجود این اعتقاد، جامعه ی آزاد و دارای عقاید گوناگون غیر قابل تحقق است.
حتی برخی فقها عقیده دارند اگر طرف مقابل نهی از منکر شما را پذیرا نشد، مجاز هستید که دست به خشونت بزنید.
چکیده: عصر خردگرایی اروپا با پیش زمینه ی رنسانس، تاریخ را به سمت انقلاب علمی و شکاکیت بر باورهای خرافی و بعضا دینی برد.
فرض کنید 30 سال به عقب برگردیم. اگر افراطیون اسلامی به کنار زده می شدند و با یک سیستم دینی دیگر شروع می کردیم آیا سرنوشت مشابهی داشتیم؟ اگر مردم معتقد به اسلام داشتیم، که در نتیجه قوانین ما کاملا اسلامی بود، اکنون در یک جامعه ی آزاد زندگی می کردیم یا باز، این بار اما آرام تر، به همین ورطه ی فلاکت می افتادیم؟ از طرفی کشور های به شدت مذهبی مانند امریکا نمونه یک دموکراسی تمام عیار هستند و ما را به این چالش می کشانند که شاید یک حکومت سکولار با مردمان دیندار، نتیجه اش بهشت آزادی باشد و از طرف دیگر با مشاهده ی منش اطرافیان دیندار نامرتبط با حکومت، تنها قتل آزادی و مخالف به ذهن انسان خطور می کند.
به بار آمدن دموکراسی در جوامع مذهبی حاصل اصلاح دین و اصلاح نگرش نسبت به مقوله های مختلف مکتب، عرف ها و اخلاقیات سنتی است. دید جزم اندیش نسبت به علم و مجازات دانشمندان دگراندیش، صحبت از حلول دیو در جسم فرد روانی، موضعگیری علیه شهوت انسانی و روابط جنسی آزاد و… همه زمانی جز لاینفک مسیحیت بوده اند که اکنون از هیچ کدام از آنها نشان بارزی نیست.
اصلاحگری دینی در ایران به چه ناهنجاری هایی باید توجه کند؟ سعی کردم مواردی از ناهمخوانی های اسلام و نقشه ی یک جامعه ی توسعه یافته را اینجا برشمارم:
1- قوانین سختگیرانه: برادر من مسلمان است. به شخصه اعتقادی به دین ندارم. طبق اسلام من کافر و نجس هستم و پس از تماس با او یا اشیای دیگر، حکمی مثل تماس با دیگر نجاسات را خواهم داشت. من و برادرم اگر اینگونه ارتباط برقرار کنیم، فردا با دوستان، اقوام و مهمان ها که هر یک عقاید دگرگونه ای دارند چه رفتاری خواهی کرد؟ جامعه به چه سمتی خواهد رفت؟
دیگر موارد عبارتند از حرام بودن مشروب (در صورتی که مسیحیان تبدیل آب به شراب را از معجزات عیسی می دانند)، حجاب، و…) در اینجا قصد حداقلی ما، احترام به کسانی است که قوانین بالا را رعایت نکنند.
2- موضعگیری علیه هنر: طی سالیان دراز حاکمیت اسلام در ایران، نقاشی و مجسمه سازی (به خاطر تشبه به بت) حران بوده است. موسیقی طبق بعضی احادیث حرام و سبب جهنمی شدن انسان می شود و در دوره ی معاصر نیز بعضی مراجه آن را حرام می دانند (بهجت، صافی گلپایگانی). جالب این که صوفیان دارای رقص و سماع بوده اند (که مورد مخالفت فقهای هم عصر خودشان قرار گرفته) اما اکنون غالبا تمام انواع رقص (به خصوص مرد) را حرام میدانند.
3- تعداد بسیار زیاد امامزادگان، امامان: همفر، جاسوس انگلیسی (قرن 18) در خاطرات خود اشاره می کند که سیاست استعماری انگلستان یکی بر پایه ی اشاعه فرهنگ یاری جستن از امور فرامادی (مانند قبور امامزادگان، امامان، دعا و حرز) و رها کردن کوشش های دنیوی است. امامزادگان در هر شهری از ایران یافت می شوند و جالب ینجا که اغلب زندگینامه ی معتبر یا چندان قابل افتخاری هم ندارند و صرف وابستگی به خاندان پیامبر، صاحب شفاعت یا برآوردن احتیاجات شناخته می شوند. اعتقاد به وجود صدها وجود بشری معجزه گر، ناخودآگاه دست امسان را در تغییر سرنوشت خود می بندد. حتی چنین القا می کند که به حرمت و قداست فلان امامزاده مجاور نباید از مرزهای دینی عبور کرد و به آزادی فکر کرد.
تعدد امامان و گفته های روایت شده از آنان (که گاه متضاد است) هم موجب مشکلات شده. از طرفی برداشت از دین با اعتبار دادن به عملکرد هر یک از این امامان (که در نظر شیعه قدیسانی بی اشتباه بوده اند) می تواند زمان به زمان تغییر کند و برای هر عمل غیر اخلاقی (چه از طرف یک فرد در زندگی خصوصی اش، چه از طرف نهاد حکومت) یک دلیل مذهبی تراشیده شود.
راه های حل این مشکل چندان هم دور از دسترس نیستند. به شخصه از نزدیکان مرحوم آیت الله صالحی نجف آبادی (نویسنده کتاب شهید جاوید) شنیدم که ایشان به اعتبار احادیث اعتقادی نداشته است و معتقد بوده که احادیث در طول زمان آنقدر سینه به سینه نقل شده و دست کاری شده اند که اعتباری ندارند. دیدگاه دوم فلسفی است و می گوید احکام دین در پارادایم زمانی و مکانی خاص خود موضوعیت داشته اند و اصلاحگری دین ناقض کلیت دین نیست.
در برخی فیلم های کمدی غربی می بینیم که شخصیت داستان به شهری می رود که تمام مردم آنجا همجنسگرا هستند. او این موضوع را با دیدن این که مردان آنجا هنگام احوالپرسی با هم روبوسی می کنند در می یابد. در حالی که در ایران دقیقا چنین چیزی عرف رایج مردمی است که همجنسگرا نیستتند. در مقایسه با غرب که احوالپرسی مرد با زن دست دادن یا بوسیدن گونه، و احوالپرسی مرد با مرد دست دادن است.
مثال دوم تبت است. در تاریخ تبت یک زن می توانسته چند شوهر را همزمان اختیار کند. (دقیقا برعکس فرهعنگ اعراب). در حالی که به چنین زنی در غرب هرزه گفته می شود، در عربستان سنگسار می شود.
4- تشویق به جنگجویی: جمله ی معروفی است از ماکس وبر که: “تیپ ایده آل یک یهودی، یک تاجر است، تیپ ایده آل یک مسیحی یک عابد و تیپ ایده آل مسلمان یک مجاهد است.” از آنجا که در کتاب مقدس مسلمانان، قرآن، از کشتن و کشته شدن در راه خدا بسیار تقدیر شده است، انتظار رفتارهای صرفا خشونت آمیز و دور از منطق، مثلا سوزاندن کارگردان یک فیلم ضد اسلامی، تهدید به قتل، بمب گذاری و بی علاقگی نسبت به لغو مجازات اعدام دور از انتظار نیست.
در غرب فیلم های مختلف بارها ادیان را به سخره می گیرند. فیلم A Serius Man که توسط برادران کوئن یهودی ساخته می شود و تفکرات یهودی و نیز کاهن اعظم را به سخره می گیرد و از عدم تطابق زمانی آموزه های این دین با جهان امروز می گوید. کسی تهدید به مرگ نمی شود و در مراسم اسکار مورد تقدیر قرار می گیرد.
نمونه ی بارزتر انیمیشن South Park بود که 14 سال است که در امریکا (ی مسیحی) پخش می شود. در این سریال انیمیشن حضرت مسیح یک کاراکتر بخصوص دارد که بسیار مورد سخره قرار گرفته می شود. کسی تهدید به مرگ نمی شود، کسی ادعا نمی کند که به خاطر این انیمیشن از دین رویگردان شده است و اعتراض کلیسا در حد اعلامیه ابراز می شود.
اما مسلمانان به هر گونه طنز، هزل یا سخره، یا حتی بیان اعتقادات آن ها به صورت انتقادی بسیار حساسند و فرد ناقد یا هتاک بایستی انتظار هر گونه پیشامدی را داشته باشد. سلمان رشدی، کاریکاتوریست پیامبر اسلام، کارگردان فیلم فتنه، حتی سازندگان انیمیشن SOUTH PARK که در سال چهاردهم پخش این سریال که تنها می خواستند کاراکتر پیامبر اسلام را با چهره وارد کنند، نمونه های این برخورد هاست.
5- دخالت در حریم خصوصی شهروندان: جدا از حکومت، در اسلام تمام شهروندان موظفند یکدیگر را به “معروف” امر کنند و از “منکر” باز دارند. با وجود این اعتقاد، جامعه ی آزاد و دارای عقاید گوناگون غیر قابل تحقق است.
حتی برخی فقها عقیده دارند اگر طرف مقابل نهی از منکر شما را پذیرا نشد، مجاز هستید که دست به خشونت بزنید.
ادامه دارد...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر