۱۳۹۰ فروردین ۱۱, پنجشنبه

نکات امنیتی برای فعالیت در اینترنت

1- آدرس ip شما گاهی هم ارز با آدرس منزل شماست. با فیلترشکن آن را تغییر دهید و سپس در وبلاگ ها و سایت های فیلترنشده نظر بگذارید. گذاشتن نظر= آشکار شدن ip
2- بعضی فیلتر شکن ها مانند cproxy و operamini آدرس ip شما را عوض نمی کنند. برای تست فیلترشکن خود به showmyip.com بروید و ببینید هنوز شما را در ایران نشان می دهد یا خیر.
3- همانطور که در گذشته گفته شد به خاطر دزدیده شدن کلیدهای https توسط دولت ایران، مرورگر خود را به روز کنید.
4- برای داخل شدن به ایمیلی که با آن در بالاترین و... ثبت نام کرده اید بهتر است از فیلترشکن استفاده کنید.
5- فراموش نکنید شبکه های اجتماعی ایرانی موظفند طبق قانون مشخصات فردی شما را در صورت لزوم به نهادهای اطلاعاتی و دولتی بدهند. بلاگفا، کلوب و ... از این دسته اند.
6- در دانش امنیت و اینترنت مفهومی هست به نام digital dirt یا چرک دیجیتالی. به این معنی که فرض کنید فردی فقط اسم شما را می داند. این فرد تنها با جستجوی گوگل خواهد توانست به بعضی سوابق شما در اینترنت دست پیدا کند.
اما در بالاترین این قضیه چگونه است؟ بایگانی نظرات شما (که ممکن است محل اقامت، محل کار و... را لو داده باشید)، یک آیدی و احتمالا یک ایمیل تمام چیزی است که فرد مقابل دارد. فرض می کنیم ایمیل خود را در بالاترین ننوشته اید. اگر از بایگانی نظرات شما اطلاعات به درد بخوری حاصل نشد با سرچ آیدی شما ممکن است به فرومی بربخورد که قبلا آنجا فعالیت کرده اید. (توجه کنید اگر آن فروم از کار افتاده باشد ممکن است در نتایج گوگل ظاهر شود و فرد خواهد توانست از طریق google cache به آن دسترسی پیدا کند.) از آنجا ایمیل شما را بیابد و اگر در فیسبوک با آن ایمیل فعالیت می کنید اسم و مشخصات شما لو خواهد رفت. ممکن است این زنجیره بیشتر شود مثلا با جستجوی آن ایمیل به کلوب شما دسترسی پیدا کند یا به وبلاگ بلاگفای شما که در این صورت اگر با اسم خودتان هم ثبت نام نکرده باشید از آنجا که ip شما را خواهد داشت به شما دسترسی پیدا می کند.
7- توصیه من این است که یک حلقه ی بسته بسازید ایمیل، آیدی و وبلاگی که فقط در بالاترین معرفی می کنید و از آن ها فقط جهت هویت بالاترینی خود استفاده می کنید و نه جای دیگر. شما با فعالیت در بالاترین شما چند مشخصه دارید: آیدی، نظراتتان (سعی کنید از خودتان ننویسید یا اگر می نویسید اطلاعات غلط هم بدهید)، ایمیل. آیدی خود را عبارتی انتخاب کنید که قبلا به کار نبرده اید. ایمیل جدیدی برای فعالیت در بالاترین بسازید و آن را در هیچ جای دیگر غیر از بالاترین (و مثلا آزادگی) استفاده نکنید.

۱۳۹۰ فروردین ۱۰, چهارشنبه

خشونت کلامی چیست و چه اثراتی به همراه دارد؟

خشونت کلامی گونه ای خشونت است که به جای مشت و کتک، از کلمات بهره می گیرد. خشونت کلامی با ضربه روحی یا هدف قرار دادن طبیعت فرد، به روان او آسیب می زند. هرچند که در روابط زناشویی بسیار شایع است.
بسیاری مواقع خشونت های کلامی به صورت جوک گفته می شود، وقتی فرد مورد هدف جوک احساس آسیب یا توهین کرد، گوینده جوک بلند می خندد و می گوید که قربانی خیلی حساس است. در حالی که منظور او از بیان این جوک آزار فرد مقابل بوده است. پس از مدتی، خشونت کلامی به خشونت فیزیکی می انجامد.

خشونت گفتاری به چه روش هایی اعمال می شود؟
1- مسخره کردن یا تحقیر کردن، بی احترامی، ایرادگیری و انتقاد ناحق و پی در پی، بی محلی علیه شخص.
2- تحریف حرف های شخص مورد آزار در گفتگوهای بعدی با او (به منظور تهمت، سوِء استفاده، از بین بردن اعتماد به نفس، هم عقیده کردن شخص مورد آزار)، قلب واقعیت یا بد نشان دادن حرف های قبلی قربانی جلوی شخص سوم.
3- آسیب، توقف حمایت از قربانی (در صورتیکه فرد آزار دهنده از والدین باشد یا مشابه آن)، تهمت نادرست، آزار دادن، یا تهدید مبنی بر آسیب رساندن به شخص مرتبط با قربانی.
رفتار مذکور به خصوص زمانی صورت می گیرد که آزار دهنده، تصمیمات قربانی را تحت کنترل بگیرد، یا به عبارت دیگر برای آزارهای بعدی قربانی را تحت سلطه خود داشته باشد.
4- القای حس شرم و خجالت، یا احساس مسئولیت به قربانی در موقعیت هایی که خجالت ندارد یا قربانی مسئولیتی نداشته است.
5- دور نگه داشتن و منزوی کردن فرد از یک سیستم حمایتی، مانند دوستان، خویشاوندان و... .
6- فرار دادن احساسات خاص. آزار دهنده کوشش می کند رفتارهایی انجام دهد تا:
الف) کنترل قربانی بر موقعیتش را از وی بگیرد
ب) ذره ذره احساس های:
- بیچارگی و درماندگی (مخصوصا طولانی مدت)
- ناامیدی از کوچک ترین کنترل داشتن بر اوضاع را در او القا کند.
ج) قربانی را آرام کند
د) قربانی را
قانع کند که تلاش برای کمک خواستن از دیگران بی فایده است. چون فرد آزار دهنده می تواند در حضور دیگران رفتار خود را تغییر دهد، بدین صورت نهاد ها یا مددکاری اجتماعی را قانع می کند که اصلا آزاری وجود ندارد. (1)

مثال هایی از خشونت کلامی:
* قلدری، بدنام کردن، بی اهمیت کردن، محدود کردن، مورد پرسش و بازجویی قرار دادن، تحقیر کردن و بی اهمیت نشان دادن، تهمت، مورد خجالت و شرمساری قرار دادن، فحش و توهین، خندیدن به شخص، مخالفت دائم، دروغگویی، سرزنش، دست انداختن، طعنه زدن، دست انداختن، تهدید، نام یا لقب درست کردن و فرد را با آن صدا زدن، داد زدن، خشمگین و عصبی برخورد کردن.
* اظهارات و حرف های منفی درباره لباس، ظاهر، نژاد، دین، اخلاقگرایی، زندگی جنسی و غذا و آشامیدنی طرف مقابل زدن.
(توجه شود موارد بالا وقتی که یا به ناحق و از روی غرض، یا تکرار شونده و دائم؛ باشند خشونت کلامی محسوب می شوند نه این که از روی منطق باشند.)

خشونت کلامی چه اثراتی به همراه دارد؟
اثر خشونت کلامی یواش یواش است! این خشونت زخم هایی را می گذارد که با چشم قابل دیدن نیستند. از آنجا که به مغز و روح صدمه می رساند، تشخیص آن از آزار فیزیکی سخت تر است. قربانیان این خشونت آنچنان مجروح و آشفته می شوند که اغلب نمی توانند بفهمند که مورد آزار قرار دارند.
اعتماد به نفس پایین و حواس پرتی دو مورد از عواقبی است که گریبانگیر قربانی می شوند. فرد آزار دهنده اغلب قربانی را قانع می کند که مشکل از او (قربانی) است. در حقیقت خشونت کلامی اغلب طرف مقابلش را با بازی کردن در نقش قربانی مورد تهمت هم قرار می دهد.
سرانجام قربانی خشونت کلامی آن قدر مستاصل می شود که از دفاع در برابر آن ناتوان می شود. اغلب قربانی سعی می کند تا با فرد آزار دهنده آشتی کند یا او را تغییر دهد و فکر می کند این عمل، روابط بین آنها را بهبود می دهد. اما آزار دهنده تغییر نمی کند.
تاثیر خشونت کلامی از خشونت بدنی طولانی مدت تر است.

**تاثیر بر کودکان
تحقیقات نشان داده است که کودکانی که مورد خشونت کلامی قرار می گیرند در بزرگسالی به خود ایرادی و انتقاد از خویشتن دچار شده و مستعد افسردگی و اضطراب می شوند.


این متن ترجمه ایست از منابع مختلف و از جایی کپی نشده است. جهت درج در ویکی فارسی دستتان را می فشاریم.

۱۳۹۰ فروردین ۸, دوشنبه

بی بی سی هفتاد ساله، سی سال قبل

دی ماه گذشته رادیو بی بی سی فارسی به مناسبت هفتاد سالگی تاسیس از شنوندگان خود خواست تا خاطرات خود از آن را در وبسایت بی بی سی بنویسند. خاطراتی که درباره ی سی سال پیش و قبل تر نوشته شده را از صفحه خاطرات هفتاد سالگی رادیو بی بی سی در اینجا گرد آوردم. خواندن دوباره ی آنها هم خاطره انگیز است و هم آموزنده.


با سلام من متولد 1329 هستم.
من یادمه که قبل از انقلاب هنگامی که برادرم سربازی بود اعلامیه امام خمینی(دستور فرار از سربازخانه ها) از رادیو بی بی سی پخش شد که همان شب یکی از اولین سربازهایی که از سرباز خانه فرار کرد برادرم محسن بود که رادیو بی بی سی خدمت بزرگی در اطلاع رسانی در آن زمان می کرد.
حسین، اصفهان

در سال ۸۱ شمسی‌ در دوران آموزشی سربازی،به مناسبت ۲۲ بهمن و سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی کللیی سربازان را در سالن بزرگی‌ در پادگان جامعه نمودند تا یکی‌ از فرماندهان ارشد سپاهی برای ما سخنرنی کند،او در خلال صحبت‌هایش به ذکر خاطره جالبی‌ پرداخت که باعث شگفتی من گشت از آن که از زبان او بیان شد.اوو بیان کرد که در دوران منتهی‌ به پیروزی انقلاب اوو و سایرن دوستانش در مسجدی در شیراز جامعه میگشتند و پس از هر نماز عشا به اخبار رادیو ب ب س گوش فرا میدادند.
علی

یک خاطره از بی بی سی و یک خاطره راجع به بی بی سی دارم:
1.اولین بار صدای آقای خمینی را از رادیو بی بی سی شنیدم.
2. آقای شریف امامی پس از اینکه قبل از انقلاب به نخست وزیری رسید ملاقاتی هم با روزنامه نگارهای ایرانی داشت و گفت که "اگر شما حقیقت را نگویید، بی بی سی می گوید" متاسفانه این روال هنوز ادامه دارد و ما باید حقیقت را کماکان از بی بی سی بشنویم.
من از اولین مراجعان وبسایت بی بی سی هستم و هنوز هم حداقل روزی یک بار به آن سر می زنم.
موفق باشی بهرام، کاراکاس

خاطره من از بی بی سی مربوط به موضع ویژه آن در زمان منتهی به انقلاب است. بی بی سی کارکنان ماهر و سنن دیرین رسانه ای دارد و کوشش دارد عموماً بیطرفی خود را نشان دهد اما در بزنگاه های تاریخی ناچار است از سیاستگذاران وزارت خارجه بریتانیا پیروی کند. خط ویژه بی بی سی در آستانه انقلاب لانسه کردن و تقویت نیروهای راست و مذهبی در برابر نیروهای رادیکال بود. چه کسی خط بی بی سی را در بزنگاه بعدی تاریخی ایران تعیین خواهد کرد؟ کارکنان آزاده و شریف بی بی سی فارسی یا سیاستگذاران وزارت خارجه بریتانیا؟
هدایت، استکهلم

در سال پنجاه و هفت راديو بى بى سى بلوك باستر بود. يك ربع به ساعت هشت همه در حال جستجوى امواج پر خش خش و كوتاه راديو بى بى سى بودند. صداى گويندگان آن هنوز در گوشم مى پيچد. بى بى سى آن زمان تنها منبع خبرگيرى از دنياى آزاد بود.
مهدى


بی‌‌بی‌سی نقش کمک بسیار بزرگی‌ به ما در انقلاب ۵۷ و سرنگونی رژیم پهلوی کرد و باید گفت بدون مساعدت بی‌ بی‌ سی‌ این کار حداقل به آن شکل عملی‌ نبود. امروز هم نقش مهمی‌ در ادامه همان مسیر و حرکت به سمت آزادی و دموکراسی دارد.
سید محمود، لندن

پدر بزرگ خدا بيامرز من 102 سال عمر کرد خدا رحمتش کنه هميشه با اون راديو قراضه مي نشست پا سماور و بي بی سی گوش ميکرد و ناسزا به بی بی سی ميگفت و تکه کلامش اين بود که بلائی که سر مصدق در اوردند حالا سر شاه در مياورند.بعدها که بزرگتر شديم و خاطرات کرميت روزولت رو خونديم و همين چند روز پيش مقاله مناقشه بی بی سی با رژيم شاه رو يکدفعه ياد پدر بزرگ افتادم .حالا بيشتر voa ميخونم و راديو اسرائيل.تولدت مبارک.
علی، امريکا

بی‌بی‌سی به عنوانه یک رسانهٔ بی‌ طرف برای من قابل احترام است. اما متاسفانه با رویکرد خود در ماههای منتهی‌ به انقلاب ۵۷ باعث شد که دل خوشی‌ از آن نداشته باشم.
نويد ايرانی، لندن

بهترین خاطره قدیمی من از بی بی سی شنیدن خبر پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی-ضد ایرانی با همکاری آیت الله خمینی، بی بی سی و دولت فخیمه بریتانیا است و بهترین خاطره جدید من از بی بی سی تصمیم آن رسانه محترم بر ادامه روند هفتاد ساله خود در جهت نابودی این کشور می باشد.
جالبه که دولت فخیمه می دونه بی بی سی در نظر عامه ایرانی ها رسانه ای آخوندی و مهره ای سوخته هستش ولی همچنان پول خرجش می کنه و تازه براش تلویزیون هم می زنه.
شاهد بنده هم همین کثرت کامنت های مخالف.
قربون اون لباس مشکی ها تون توی شب عاشورا.
کیارش، تهران

قبل ازانقلاب بیغما رفته،دولت ایران و پس ِآن،عده ای دائی جان ناپلئون واروخود ناباور...بسیارگله مند ومعترض یامدعی بودند کهBBC ویا کشورهای غربی...باعث انقلاب بودند وازاین قبیل شکایتها...
آنها سوراخ دعا را گم کرده اند و یا خود را بکوچه "علی چپ" میزنندوشانه ازبار مسئولیت خالی میکنند...مدعیانی که قابل مطالعه اید! سیستمی که آنقدر ضعیف و حقیر در برابرملتش باشد که با یک رادیوبیگانه نابود شودازبطن ومتن ویران شود بهتراست که شد منتها مردم از ملیهای خویش وازبازماندگان شادروان مصدق انتظاراتی بسیار بیش داشتند
محمد رضا، لس آنجلس

من 13 سا له بو دم و سال 1356 بود. يک سال قبل از انقلاب. ما هر شب به BBC گوش ميداديم. همين ملاها مذهبی هم گو ش ميدادند ولی امروز به ما ميگند که BBC بيگانه ا ست.لعنت به اين اخو ندها که انقلاب مردم را دزديدند.
حسين، تهران


من با راديو بي بي سي فارسي زماني آشنا شدم كه نوجواني بودم كه كشورش داشت انقلاب ميكرد و من مشتاقانه موج راديو را تغيير ميدادم تا بتوانم اين صداي آشنا را بشنوم اينجا لندن است راديو بي بي سي خيلي برام لذت داشت آنزمان تصوير نبود وهمه چيز صدا بود و بعد نيز اخبار جنگ را از اين راديو دنبال ميگردم تولدت 70 سالگي مبارك به نظرم بي بي سي فارسي نقش بسيار در روشنفگري ايرانيان داشته است
زهرا، تهران

رسانه اي است كاملا توجيه كننده و دفاع كننده از منافع استعمارگر بريتانيا. 49 سال دارم و حدود 35 سال هست با بي بي سي آشنا هستم.
احد، تبريز

من با صدای رادیو بی بی سی در خانه مادر بزرگم آشنا شدم با یک رادیو لامپی سفید رنگ خیلی قدیمی حدود سالهای 1970 و شاید قبل تر ، مادر بزرگ من عاشق بی بی سی بود علت آنهم بیشتر این بود که چند بار دائی من مرحوم دکتر توحیدی که برای تحصیل خارج کشور بود از رادیو صحبت کرده بود گوش دادن به بی بی سی ادامه داشت تا زمان انقلاب آن زمانی که بی بی سی از طرف خودش در اخبار شبانگاهی پیش بینی می کرد و می گقت فردا میلیونها نفر در ایران تظاهرات می کنند.
حمید، تهران

من از حدود 15 سالگي از سال 1352 شنونده بي بي سي بوده ام يک خاطره در اواخر ماه آذر سال 1357 عازم شيراز بودم صبح بود و موقع نماز تعدادي از مسافران تقاضاي توقف براي اداي نماز صبح داشتند اما آقاي راننده به مسافران گفت الان وقت اخبار صبگاهي بي بب سي است ايا موافق هستيد اول اخبار را گوش کنيم همه مسافران از جمله انهاي که مي خواستند نماز کنند موافقت خود را اعلام کردند و راديو روشن شد و تا پايان يک ربع اخبار همگي در نهايت سکوت اخبار را شنيدند و بعد راننده با ذکر صلوات مسافران را به نماز دعوت کردند
محمود، تهران

در جواب آقاي نويد ايرانی، لندن . آيا بی بی سی در سال 57 بجز واقعيت چيز گفت؟ شما از عمل کرد محمد رضا شاه پهلوی چيزی نميگوئی سقوط حکومت شاه از زمان گشته شدن احمد کسروی به دست فدائيان اسلام و سکوت حکومت شاه به اين جنايت شروع شد.اگر قرار باشد حکومتی با حرف بی بی سی سقوط کند بهتر است سقوط کند. دوست عزيز چرا حکومت های مردمي هند و ژاپن و ديگر حکومت های مردمی با حرف راديو بی بی سی سقوط نميکند و فقط حکومت های خودکامه از بی بی سی شاکی هستند.
منصور، تهران

من خیلی خوب به یاد دارم که با رادیوی ترانزیستوری در اواخر دوره شاهنشاهی به اخبار بی بی سی گوش میکردیم و چقدر خوب رادیوی بی بی سی پیغام های خمینی را به انقلابیون می رساند. خیلی خوب به خاطر دارم که چگونه با جانبداری های بسیار ظریف و به نظر "بی نظر" حکومت شاهنشاهی را به باد سخره می گرفت و به طرفداری از انقلابیون اسلام گرا خبرهای خود را تنظیم می کرد
بی بی سی همیشه سخن از بی طرفی می زند ولی خود میداند که گزارش "نیمه خبر" تاثیر گذارتر از اصل خبر است و به راحتی می تواند افکار عمومی را برانگیزد
پیمان، تهران

روزهای آخرزمان شاه بود.مثل خیلی از خانواده های مذهبی رادیو تو خونه ما فقط برای اخبار بی بی سی وجود داشت. بقیه وقت ها حرام یود. آقایان رادپور، صبا،فردوسی،خنجی را از اون زمان یادم هست. کلاس دوم دبستان بودم. در روستای ما یک گروهبان ژاندارمری دانش آموزی را کتک زده بود که گفته مرگ بر شاه. شاه دیگر در ایران نبود. اما هنوز شاه بود
شب به بابام گفتم زود رایو را روشن کن تا ببینم بی بی سی جریان امروز کتک خوردن عباس
(همان دانش آموز ) را می گوید یا نه .
بابام خندید و گفت شاید تا حالا گفته باشد.
محمد، تهران

در دهه چهل اگر گاهی اخبار گوش می کردم بی بی سی منبع خبری مورد اعتماد من بود
در جریان انقلاب 57 باز بی بی سی تنه منبع مورد اعتماد من بود
دو سال است که دو باره بی بی سی همتن نقش را برای من دارد منبع خبری مورد اعتماد.
در انقلاب 57 شبی آیت الله خز علی بالای منبر گفت که مردم خواسته اند او زودتر سخنرانی را تمام کند تا به بی بی سی و بی بی چهل خود برسند.
عدنان، عامری

گزارش دیدن تصویر امام در ماه یکی از خطرات شیرین ملت ایران از BBC است
عباس

آقا ( یا خانم ) البرز از آباده باید این مطلب را نیز از کناب « ایران در واپسین دو دهه پیش » نوشته آقای احسان طبری اضافه میکرد که دولت انگلستان در کنفرانس یالتا در سال ۱۹۴۵ به متحدان خود اطلاع داد که قصد دارد از حکومتهای اسلامی در خاور میانه پشتیبانی کند. البته آقای طبری در تلویزیون و زمانی که دیگر دندانی در دهانش باقی نمانده بود گفت هر چه در کتابهای خود نوشته است بی پایه است به خصوص کتاب ایران در واپسین دو دهه پیش.
فرهنگ، شیراز

زمان انقلاب 15 سالم بود.تنها منبع خبری ما بی بی سی بود.مدرسه ها تعطیل شده بود و به همین دلیل انگار که دنیا را به ما داده بودند. شب ها ساعت 7:45 بی بی سی را گوش می دادیم ومی فهمیدیم که آن شب و روزبعدش چه باید بکنیم و چه شعارهایی باید بدهیم. سرکوچه جمع می شدیم . همزمان برق می رفت . من شعارهایی را که از بی بی سی شنیده و یادداشت کرده بودم به سردسته مان می دادم و راه می افتادم. اومی گفت و ما تکرارمی کردیم و مرتب برجمعیتمان افزوده می شد. ریوهای حکومت نظامی از ما دور می شد .بی بی سی انقلاب کرد نه من
kooshyar

خاطرات من مال 40 سال قبل است که وقتی صدای لطفعلی خنجی میشنیدم مثل این بود که یکی از اعضاه خانواده امان بود دیروز برای اولین بار خنجی را درتلویزیون بی بی سی دیدم پیرمردهای ما با اینکه رادیو را حرام میدانستند ولی ساعت 8 ربع کم 7 و45 رادیولندن میگرفتند
غلام، لارستان

دوسال بعد از سقوط رژیم شاهنشاهی در ایران و روی کار آمدن جمهوری اسلامی، جان دان، رئیس وقت بخش فارسی بی بی سی، در یک جلسه سخنرانی در ایران صحبت جالبی در ارتباط با نقش برجسته و کارساز بی بی سی فارسی در دو رویداد تاریخی مهم ایران معاصر، که هرکدام منجر به سقوط حکومت های رضاشاه و محمدرضا شاه پهلوی گردیده بودند، ایراد کرد.
به گفته او، رادیوی بی بی سی فارسی توانسته بود در جریان تحولات 20 شهریور 1320 و 22 بهمن 1357 نقشی کلیدی را در کنار جریانات تعیین کننده دیگر ایفا نمايد.
نسرين نکته سنج، آلمان

مادرم که در نوجوانی از سمپاتيزانهای دکتر مصدق و نهضت ملی شدن نفت ايران بوده است، همواره از نقش کينه توزانه bbc در دستگيری و شکنجه و تيرباران دکتر سيد حسين فاطمی وزير جوان خارجه کابينه ملي بدليل انگلوفوب بودن ان رادمرد ، به تلخی ياد ميکند.
پروين، کرج

دوسال بعد از سقوط رژیم شاهنشاهی در ایران و روی کار آمدن جمهوری اسلامی، جان دان، رئیس وقت بخش فارسی بی بی سی، در یک جلسه سخنرانی در ایران سوسایتی (Iran Society) صحبت جالبی در ارتباط با نقش برجسته و کارساز بی بی سی فارسی در دو رویداد تاریخی مهم ایران معاصر، که هرکدام منجر به سقوط حکومت های رضاشاه و محمدرضا شاه پهلوی گردیده بودند، ایراد کرد.
Amir

هفتادمين سال تولد فارسی بی بی سی تبريک ميگويم. من چون بابام هر شب به بی بی سی گوش ميداد من هم ديگه عادت کردم و علاقمند شدم مخصوصا دوشنبه ها پيک شامگاهی و لطفعلی خنجی خيلی برام جذاب بود. بابا هنوز گوش ميده اونجا ،ولی من اکنون سالهاست در هلند اواره ام، زندگی نکرديم بعد از اين انقلاب
امير عباس، روتردام


پی نوشت: خاطراتی که از سی سال یا بیشتر بوده اند همگی این جا ذکر شده اند و ملاک ذکر خاطرات، موافق بودن یا مخالف بودن با امری نبوده است. عقیده های دایی جان ناپلئونی را نمی پسندم و هدف از گردآوری، فقط رساندن تاثیر رسانه آزاد بر جامعه است همراه با یادی از خاطرات کردن برای قدیمی تر ها.

چرا کتک زدن فرزند، بی نتیجه و زیان آور است؟



** تکرار کتک زدن بچه ها، [ناخودآگاه] به آنها یاد می دهد که خود نیز اهل کتک کاری شوند. تحقیقات نشان داده است که رفتار خشن در سال های نوجوانی(teenage) و بزرگسالی شدیدا به تنبیه فیزیکی در سنین کودکی ارتباط دارد.
** تنبیه بدنی این پیام را [به کودک] می رساند که، آسیب رساندن به کسی که کوچک تر و ضعیف تر است عیبی ندارد.
** کودکان کاملا از مدل پدر و مادری والدینشان الگو می گیرند. تنبیه بدنی، به کودک یاد می دهد که کتک زدن راه مناسبی برای ابراز احساسات و حل مشکلات است.
** کتک زدن بچه ها شدیدا بر روابط میان کودک و بزرگسالان تاثیر می گذارد. هیچ وجود بشری نسبت به کسی که عمدا به او آسیب می رساند احساس عشق یا محبت نمی کند. تنبیه بدنی، حتی زمانی که به نظر می رسد موثر بوده است، تنها یک رفتار "خوب" ظاهری ایجاد کرده آن هم بر اساس ترس.
** خشمی که امکان بیرون افکندن آن نباشد [که در اینجا در کودک به خاطر تنبیه بدنی ایجاد شده]، در درون انباشته می شود. وقتی این عصبانیت برای سال ها انباشته شود، سرانجام کودک به سنی می رسد که برای ابراز خشم خود به اندازه ی کافی قوی شده است. این اتفاق برای والدین شوک آور است.
** ضربه به باسن (اردنگی ) باعث آسیب بدنی می شود. با ضربه به انتهای پایینی ستون فقرات امواج ضربه ای را در طول ستون حرکت داده و ممکن است به خونریزی در مغز منجر شود. درد پایین ستون فقرات در بزرگسالان امروزی ممکن است ریشه در تنبیه بدنی در سنین خردسالی باشد.
** بسیاری از والدین از روش های دیگر منظم کردن کودک چیزی نمی دانند. بنابراین وقتی که تنبیه بدنی، نتیجه دلخواه آنان را نمی دهد، ممکن است به راحتی از خط قرمزها عبور کرده و به کودک آزاری [=آزار جنسی-بدنی] روی آورند.
** تنبیه بدنی باعث می شود ذهن و حواس کودکان از مشکلات جاری شان پرت شده و با احساس خشم و انتقام پر شود. تنبیه بدنی به کودکان چیزی درباره ی این که مشکلاتشان را چطور حل کنند یا در موقعیت های مشابه را در آینده چگونه برخورد کنند نمی دهد.
** یکی از مشکلات جدی تنبیه بدنی این است که هر چه والدین بیشتر از آن استفاده کنند، با گذشت زمان مجبور خواهند شد باز از آن بیشتر استفاده کنند. کودکان در برابر تنبیه بدنی ایمن خواهند شد و والدین به سراغ راه حل بهتری برای مشکلات نخواهند گشت.
لینک مطلب در بالاترین: http://www.balatarin.com/permlink/2011/3/19/2419550

۱۳۹۰ فروردین ۵, جمعه

مروری بر تاریخ فرانسه، از پادشاهی مطلقه تا جمهوری پنجم

در 14 جولای 1789 پس از تسخیر زندان باستیل توسط مردم، سلطنت مطلقه حذف و سلطنت مشروطه جای آن را گرفت.
با صدور “بیانیه حقوق بشر و شهروندی”، جمهوری فرانسه یک سری حقوق اساسی را برای شهروندان فرانسه و کلا نوع بشر بنیان گذاشت. این بیانیه “حقوق طبیعی و غیر قابل کاهش بشر” را چنین اظهار می کند: “آزادی، مالکیت، امنیت و مقاومت در برابر ستم”.
این بیانیه امتیازات اشراف را با پایان دادن به معافیت مالیتی آن ها پایان داد و حق آزادی و حقوق برابر برای تمام انسان ها و دسترسی به شغل بنا به استعداد و نه شرایط تولد (نژاد، ثروت و…) را قائل شد. سلطنت محدود شد و تمام شهروندان می تونستند در فرایند قانونگذاری شرکت کنند. آزادی بیان و مطبوعات اعلام شد و دستگیری های دلبخواه غیرقانونی اعلام شد. بیانیه همچنین از پادشاهی محبوب توده مردم دفاع می کرد.
در سال 1792، جمهوری فرانسه اعلام شد. هنگامی که کشورهای پادشاهی اروپا به این جمهوری نوپا حمله بردند تا پادشاهی فرانسه را بر سر کار آورند، لویی شانزدهم (و پس از آن همسرش ماری آنتوانت) متهم به خیانت و در 1793 با گیوتین اعدام شدند.
در مواجهه با فشار روزافزون پادشاهی های اروپا و جنگ های نامنظم داخلی و قیام های ضد انقلاب، نظیر جنگ Vendée یا Chouannerie، جمهوری نوپا بین سال های 1793 و 1794 به ورطه ی آدمکشی افتاد؛ در طی این زمان 16000 تا 40000 نفر به مجازات اعدام سپرده شدند. در غرب فرانسه، جنگ های داخلی بین آبی ها (حامیان انقلاب) و سفیدها (حامیان پادشاهی) از 1793 تا 1796 طول کشید و 450,000 نفر تلفات داد. هم پادشاهی های اروپا و هم قیام های ضد انقلابی شکست خوردند و جمهوری پابرجا ماند. بعلاوه، جمهوری فرانسه با پیروزی های پی در پی خود به شدت مرزهای خود را توسعه داد “جمهوری های خواهر” را در کشوار های همجوار به وجود آورد.
در سال 1799، ناپلئون بناپارت کنترل جمهوری را در دست گرفت و خود را ابتدا کنسول، و سپس امپراطور اولین امپراطوری (1804-1814/1815) خواند. به دنبال جنگ هایی که قبلا از سوی پادشاهی های اروپا علیه جمهوری فرانسه راه افتاده بود، ائتلاف اروپا علیه امپراطوری فرانسه اعلان جنگ کرد. ارتش ناپلئون بیشتر قاره اروپا را فتح کرد و اعضای خانواده بناپارت به عنوان پادشاه برخی مناطق پادشاهی جدید منصوب شدند. پس از نبرد فاجعه بار با روسیه، ناپلئون سرانجام شکست خورد و پادشاهی خاندان بوربُن در فرانسه دوباره سر کار آمد. حدود یک میلیون فرانسوی در خلال جنگ های ناپلئون کشته شدند.
پس از بازگشت زودهنگام ناپلئون از تبعید، سرانجام وی در سال 1815 در جنگ واترلو شکست خورد و پادشاهی دوباره بنیان گذاری شد (1815-1830) اما با قانون اساسی و محدودیت های جدید.
بی اعتباری خاندان بوربن با شورش سال 1830 به سرانجام رسید که متعاقب آن پادشاهی مشروطه جولای بنیان گذاشته شد که تا سال 1848 طول کشید. پس از آن جمهوری دوم فرانسه بر سر کار آمد.
در سال 1852 لوییس ناپلئون بناپارت، برادرزاده ناپلئون دومین امپراطوری را اعلام کرد و خود را ناپلئون سوم نامید. وی دخالت های فرانسه در خارج از مرزهای خود را در کریمه، مکزیک و ایتالیا توسعه داد. وی در سال 1870 پیرو جنگ Franco-Prussian امعزول و جمهوری سوم جایگزین آن شد.
در جنگ جهانی دوم پس از نبرد Blitzkrieg با آلمان، فرانسه به دو بخش تقسیم شد: بخش شمالی که اشغال شده بود و بخش Vichy که دولت آن با آلمان ها همکاری می کرد و در جنوب فرانسه واقع شده بود. سرانجام متفقین و نیروی مقاومت فرانسه خاک این کشور را تصرف کردند و حاکمیت این کشور یکدست شد.
جمهوری چهارم پس از جنگ جهانی دوم به وجود آمد و رشد اقتصادی بسیار خوبی را شاهد شد.
در سال 1958، جمهوری چهارم که ضعیف و غیر قابل دوام بود، جای خود را به جمهوری قدرتمند پنجم داد، که محتوای ریاست جمهوری قویی داشت. شارل دوگل در مقام این ریاست، اتحاد کشور را حفظ کرد و به جنگ الجزایر، بوسیله مذاکرات صلح 1962 پایان داد که به استقلال الجزایر انجامید.

این متن ترجمه ایست از تاریخ فرانسه ویکی پدیای انگلیسی و از جایی کپی نشده است. جهت درج در ویکی فارسی دستتان را می فشاریم.

۱۳۹۰ فروردین ۳, چهارشنبه

طنز: علی میرزای قاجار ملقب به “ناصرالدین شاه دوم” آمادگی خود را برای تغییر حکومت اعلام کرد


علی میرزای قاجار ملقب به “ناصرالدین شاه دوم” در پیامی، آمادگی خود را برای همکاری با کروبی و موسوی برای تغییر حکومت اعلام کرد.
وی که هم اکنون ریاست ایل قاجار را به عهده دارد در مصاحبه با خبرنگار ما گفت: “به شرط تغییر حکومت حاضرم با کروبی و موسوی همکاری کنم.” وی در پرسش دیگری مبنی بر اینکه حکومت ایده آل شما چیست؟ خدمات جد خود را یادآور شد و گفت: “اولا احمد شاه دو بار جان رضا شاه [اول] را نجات داده و بنابراین اگر ایشان نبود پهلوی ها هم وجود نداشتند. پس خدمات دوره ی پهلوی تماما افتخارش متعلق به احمد شاه است. دوما با این همه سابقه خدمات از خاندان ما، باید دید مردم چه نوع نظامی را پیشنهاد می کنند، هر چند خود من سلطنت طلب نیستم اما اگر مردم بخواهند برای خدمت آماده ایم و همه حتی کمونیست ها هم حق آزادی بیان دارند.” سپس خبرنگار ما از ایشان پرسید: “بنابراین از مصدق تا رامین جهانبگلو، احمد زیدآبادی و دفتر ادوار تحکیم وحدت، محمد جعفر پوینده مرحوم و دانشجویان ستاره دار یا دربند و بقیه مبارزان راه جامعه مدنی و دموکراسی طی این نیم قرن آب در هاون می کوبیدند؟” که ایشان به روشنی پاسخ دادند: “من از تمام اینها حمایت می کنم. فرمان مشروطه توسط مظفرالدین شاه امضا شد که راه دموکراسی را در ایران باز کرد* و ما نظیر چنین کاری را در دوره پهلوی سراغ نداریم. احمدشاه صددرصد پادشاهی مشروطه طلب بود و دلش می خواست در ایران دمکراسی به فرم غربی برپا شود.* و در همه نطق هایش و نظراتش این موضوع را گفته بود. بخصوص در نطق معروفی که در کاخ باکینگهام پالاس کرده، گفته آرزوی من این است که یک روز در ایران مثل انگلستان یک سلطنت مشروطه دمکراتیک واقعی بوجود بیاید. مصدق که خودش از شاهزاده های قاجار بود*. من خودم دموکراسی خواه هستم اما اگر مردم بخواهند زحمت پادشاهی مشروطه را قبول می کنم.” خبرنگار ما به عنوان آخرین سوال از ایشان پرسید که شما چه امیدی به رهبری جنبش سبز دارید در حالی که موسوی و کروبی هم ادعایی ندارند که ایشان فرمود: “اولا شاهزاده بودن، دوما ثروتی که جدم توانست از ایران ببرد، سومی را وقتی به ایران بازگشتم خودتان خواهید دید.”

اسلام، حقوق بشر، دموکراسی / لزوم احیای یک عصر روشنگری ایرانی 2

در ادامه ی بحث قبل، ناهمخوانی ها و ناسازگاری های اسلام با جامعه ی مدنی را برمی شماریم.:
6- خشونت غیر قابل تصور: وقتی کلاس اول دبستان بودم، بنا به قانون تمام مدرسه های دولتی، در مناسبت های مذهبی بایستی بیشتر در صف می ماندیم تا ناظم مدرسه درباره ی واقعه ی مذکور سخنرانی کند. یادم می آید ماجرای بریده شدن دست و پای حضرت ابوالفضل از زبان ناظم با جزییات آن، چقدر ذهن مرا اشغال کرد و به روحیه ی من صدمه زد و تا مدت ها شخص بی دست و بی پایی به تصوراتم می آمد که سطلی آب را با دندان خود گرفته و حرکت می کند. این تصاویر را که هضم کردم نوبت به امام حسین بود که سرش را بریدند، امام علی که فرق سرش را با شمشیر شکاف دادند، فلانی که توسط همسرش به او زهر خورانده شد و بسانی که چند ده سال در سیاهچاله ای زندانی بود و آخری هم که می آمد و با آمدنش دنیایی از کفار را قتل عام می کرد! اگر حتی مدرسه رفتن هم نبود، کافی بود روز عاشورا به خیابان بروی یا هر یک از مناسبت ها تلویزیون را روشن کنی، داستان سراسر خونبار آنروز را به فهمت می خوراندند. و این داستان ها را بارها و بارها در گوشت می خواندند.
و تمام این ها در حالی است که روانشناسی ثابت کرده در معرض خشونت قرار گرفتن در دوران کودکی باعث انواع و اقسام ناهنجاری های روانی و رفتاری در بزرگسالی می شود. برای مثال در وبسایت مددکاری منطقه ای کانادا (1) خواندم که یادگیری خشونت را بازی های کامپیوتری، آوازهای مشوق رفتارهای خشن و بازی با تفنگ های پلاستیکی و… خوانده بود. به خودم گفتم اگر تعریف از یادگیری خشونت این است که برای حمام خون قمه زنی، یا اصلا متن های نوحه ی امام حسین که در کودکی در مجالس می شنیدیم و همه از جزییات سر بریدن و از تشنگی مردن و کودک کشی بود، یا سر بریدن حیوانات در عید قربان جلوی کودکان، باید واژه ای دیگر بسازیم.
کلیسای معروف وانک (vank) در شهر اصفهان را اگر رفته باشید، در یکی از محراب ها، دیوارهای اطراف پر است از نقوش جزییات شکنجه شدن پیامبران به دست دشمنانشان. دیدن نقش این شکنجه ها مو را بر تن من سیخ کرد اما هرگز نشنیدم که مسیحیان در چند ماهی از سال را به معرفی و روضه خوانی این شکنجه ها برای کودکانشان بگویند و در کتاب های درسی هم مدام از این وقایع خونبار یاد کنند.
در معرض خشونت قرار گرفتن در کودکی، هم بر دوره ی کودکی اثر می گذارد و هم در بزرگسالی عوارض خود را نشان می دهد. این آثار طبق تحقیقات (1) و (2) به شرح زیر است:(ممکن است یک یا چند مورد پایین اتفاق بیفتد) (در کودکی)
تمایل به گوشه گیری، اعتماد به نفس پایین، دیدن کابوس، خود تحقیری، اعمال خشونت علیه دوستان، اعضای خانواده و اشیای متعلق به خودش، اضطراب، عوامل افسردگی.
فیلمساز برجسته ی معاصر، میشاییل هانکه نیز (که اکثر آثارش درباره ی خشونت است) در فیلم “روبان سفید THE WHITE RIBBON” جامعه ای سنتی و دیندار را ترسیم کرده که فضای خشونت بار آن، کودکانی به بار می آورد که سربازان ارتش فاشیستی را تشکیل می دهند و جنگ جهانی دوم را به وجود می آورند.
جالب این جاست که در سایت مددکاری منطقه ای کانادا، اعتقاد به روحگرایی یا دین را موجب مقاومت در برابر آموزه های خشن دانسته است. در نتیجه اگر خانواده، با کسب اطلاعات اجتماعی و روانشناسی کافی، موارد خشونت (2) را بشناسد و آن را از دین حذف کند، برعکس؛ اعتقاد دینی به عنوان عامل ضد خشونت عمل خواهد کرد.
خلاصه ی کلام این که بایستی به هر طریق، این خشونت برهنه را از دین پاک نمود.
7- نظرات علمی قدیسان: البته در این عصر که عصر علم و تکنولوزی است شاید دیگر این مورد مطرح نباشد. این که امام صادق نصف رگ ها را متحرک می داند، یا امام حسن رنگین کمان را آثار فرشته ها بداند.
اما با نگاهی عمیق تر درمی یابیم که مساله علوم تجربی نیست، مساله دید و ایده ی نگاه به زندگی است که بسیاری اصرار دارند از جامعه ی عرب چند هزار سال پیش، هر چند از قدیسان (که مطمئنا در زمان خود محصور بودند وگرنه تئوری های علمی آنان امروزی بود) در تاریخ معاصر ایران هم اجرا شود. مسائلی از قبیل کتکت زدن زن یا فرزند (که مشمول تعریف “خشونت” است)، نادیده شمردن حقوق غیر مسلمانان و جهنمی دانستن مسلمانان غیر شیعه (حدیث معروفی از امام صادق هست که اگر کسی در مقدس ترین ناحیه ی نزدیک به کعبه، مظلوم کشته شود اما به ولایت ما ایمان نداشته باشد به بهشت نمی رود.)، 8 ساعت خواب 8 ساعت عبادت 8 ساعت تفریح (نهج البلاغه)، سلام نکردن به زنان جوان (نهج البلاغه)، دائم یاد کردن از مرگ و … تماما ایده هایی است که منجر به انواع خشونت، افسردگی، بیماری های روانی و ذات ریاکارانه می شود و به هیچ وجه در زندگی امروزه جایی ندارند.
البته در دفاع از اسلام بایستی اولا ویژگی های بزرگ پیامبرش را نقل کرد که معروف به پاکیزگی، راستگویی، استعمال عطر (معروف بود که قبل از آمدنش، بوی عطرش می آمد)، و این که برای لباس های خود اسم می گذاشت (و… که می توانید در کتاب بامداد اسلام نوشته ی مرحوم عبدالحسین زرین کوب بخوانید) را ذکر کرد. باز در دفاع از اسلام بایستی متذکر شوی که همین مشکلات را جامعه ی رو به پیشرفت غربی با مسیحیت داشته است و سرانجام با فراگیر کردن غلبه ی عقل و منطق و دانش بر دگم های دینی، به سمت رنسانس، و عصر روشنگری قدم برداشته است.
در نکوهش این دین، بایستی دید انحصارطلبانه ی امامان (قدیسان) آن را یادآور شد که حرف و عمل خود را تنها به حق می دانند، با موسیقی و هنر به هیچ وجه میانه ای ندارند، زندگی این قدیسان با جنگ و تعدد حیرت آور همسران که هر دو سرشت لاینفک اعراب بوده و از آن گریزی نیست؛ عجین شده است که همگی از آن یک دین عرب مآب می سازد که به مزاج تمدن ایرانی شاید چندان سازگار نباشد. (هرچند 1400 سال تسلط این دین بر ایران، این گزاره را مورد تردید قرار می دهد.)
8- قوانین مجازات غیر قابل باور:قوانینی که هیچ جایی در دنیای جدید ندارند: سنگسار، حد زدن (به خاطر مشروب)، قطع دست، مهدور الدم اعلام کردن افراد. (باز تاکید می شود که روزگاری مسیحیت نیز مجازات های مشابهی چون سوزاندن و شکنجه و قطع دست و پا داشته که امروز از آنها خبری نیست.)
در حالی که آمار نشان می دهد در جوامع غربی پس از لغو مجازات اعدام، افزایشی در میزان قتل صورت نگرفته و مجازات های جایگزین به نظر راه حل مناسبی به جای کشتن یک شهروند جامعه بوده است، در ایران هنوز مشکل سنگسار وجود دارد. پس به یک تحقیق و دگرگونی قضایی هم نیاز هست زیرا در مسائل کوچکتری مثل تجاوز به حریم خصوصی، آسیب روانی، و… نیز تدبیری اندیشیده نشده است.
9- فتوی: این مساله یکی از بزرگترین ناهمخوانی های جامعه ی مسلمان با یک جامعه ی مدنی است. نهاد قانون گذار منحصر است، با نمایندگان جمیع مردم انتخاب می شود و ادعای آسمانی بودن قوانین را هم ندارد. یک مرجع مسلمان، منحصر نیست (نه فتوی و نه طرز تفکر)، اعتقادی به نظر مردم ندارد، ادعای آسمانی بودن فتوی و د ر نتیجه مجازات کسانی را دارد که از آن پیروی نکنند و ممکن است به راحتی بر علیه نهاد دولت یا قانونگذار، فتوی دهد. یک فتوای اجتماعی معمولا جنبه ی مسالمت آمیز نداشته و اجباری مذهبی را بر پیروان اعمال می کند.

مختصری از عصر روشنگری اروپا
عصر روشنگری (یا به بیان ساده “روشنگری”) به دوره ای از فلسفه ی غرب، روشنفکری، علم و فرهنگ؛ گفته می شود که عمدتا در قرن 18 میلادی متمرکز بوده و در آن منطق(عقلانیت) به عنوان منبع مشروعیت و اقتدار در نظر گرفته شد. این دوره به عنوان عصر خردگرایی نیز شناخته می شود.
با ظهور همزمان در فرانسه، بریتانیای کبیر، آلمان، لهستان، ایتالیا، اسپانیا، پرتقال و مناطق تحت استعمار امریکا، این جنبش در انقلاب های آتلانتیک به خصوص در موفقیت انقلاب امریکا به اوج خود رسید. انقلاب امریکا منجر به استقلال از بریتانیا شد.
نویسندگان “اعلامیه استقلال” امریکا، “منشور حقوق (bill of rights)” ایالات متحده، “منشور حقوق بشر و شهروندی” فرانسه و “قانون اساسی 3 می 1791″ لهستان-لیتوانی، تماما تحت تاثیر اصول “روشنگری” بودند.
“روشنگری” یک جنبش یا مکتب فکری خاص نبود بلکه در مقام نگرش فلسفی اغلب متناقض و دارای زیرشاخه های فرعی بوده است. “روشنگری” بیشتر دسته ای از ارزش هاست تا دسته ای از ایده [های فلسفی]. هسته ی روشنگری پرسش انتقادی درباره ی مکتب، عرف ها و اخلاقیات سنتی بود و اعتقاد محکمی به عقلانیت و علم داشت. بنابراین میان تمام فلسفه های پایبند به روشنگری، شباهت هایی نیز وجود دارد. مدرنیته نیز در مقام مقایسه، به دوره ی بعد از روشنگری گفته می شود؛ علیرغم این که مدرنیته بیشتر به مجموعه ای از شرایط اجتماعی گفته می شود تا یک مجموعه ی فلسفی.
روشنگری گستره ی زیادی داشت اما در باب دینی برای مثال، نظیر ادعای انجیل مبنی بر این که بیماری روانی و دیوانگی به خاطر حلول دیو در انسان پدید می آید را سرانجام منسوخ نمود.

۱۳۸۹ اسفند ۲۹, یکشنبه

آنچه با دست خود بلند می کنیم. (خودارضایی)







در باب خود ارضایی می شود تاریخ نوشت، می شود دید ادیان گوناگون را گفت*، می شود شعرهای عبید زاکانی را تکرار کرد، یا از آن طنز ساخت و خندید. این نوشته به همراه عکس هایی کم و بیش طنز، سعی در واکاوی این موضوع دارد که آیا خودارضایی معضل است یا موهبت؟ طبیعی است یا ماهیتی روان پریشانه دارد.
1- به لحاظ پزشکی هنوز سود یا ضرری برای خودارضایی اثبات نشده است. بعضی مطالعات به بررسی رابطه ی خوداررضایی با سرطان پروستات در مردان پرداخته اند.** این رابطه چندان ساده نیست. تحت شرایطی باعث پیشگیری یا بروز این سرطان می تواند باشد.



یکی از خدایان یونان باستان در حال خودارضایی، اثری مربوط به قرن ششم پیش از میلاد

2- یک مزیت خودارضایی نسبت به آمیزش جنسی این است که امکان ابتلا به بیماری های مقاربتی وجود ندارد، این مورد در ایران شاید کمتر صدق کند. در ایران روابط جنسی آزاد "تعریف نشده" است و با بی بند و باری یکسان گرفته می شود. هم چنین در ایران استخدام روسپی مترادف با پذرش بیشترین ریسک ابتلا به بیماری است.

پس در ایران یا خودارضایی را به لحاظ ابتلا به بیماری نمی توان با سکس سنجید، چرا که سکس [خارج از رابطه زناشویی] اصلا معنایی ندارد؛ ی این که اگر سکس با روسپی را بخواهیم به گزینه ها اضافه کنیم، به علت ریسک بالای آن، خودارضایی مقدم بر رابطه ی جنسی است.

(روی لباس نوشته شده:) خودارضایی کن، یه چیزایی هست که با پول درست نمیشه، (خودارضایی) بی خطر هست.


3- خودارضایی علاوه بر تفریح به دو دلیل دیگر انجام می گیرد: الف) افسردگی و اضطراب (خودارضایی اضطراب را (به طور مقطعی) برطرف می کند.*** ب)غلیان هیجانات جنسی



دانشگاه میشیگان: لوله های فاضلاب گرفته، لطفا از این به بعد در حمام خوابگاه خودارضایی نکنید.

4- بنا به آمار رسمی و غیر رسمی، افسردگی و دیگر بیماری های روحی شیوع بسیار زیادی در ایران دارد. یکی از علائم اصلی افسردگی و شماری دیگر از روانپریشی ها، اضطراب دائم است. (
روانشناسی کاپلان و سادوک ص 181و (1))

دیدم داشتی خودارضایی می کردی.... دست خوبی داری!


میل به خودارضایی، حتی قوی تر از هالک!!

5- با توجه به گزاره های بالا می توان چند مطلب را استنتاج نمود:
- ترجیح سکس به خودارضایی یا بالعکس، در ایران اصولا وجود ندارد.


وقتی خودارضایی می کنی، FBI داره نگاهت می کنه.

- از غلیان میل جنسی که بگذریم، (که نتیجه ی ندیدن نامحرمان! تا 18 سالگی و بعد از آن ورود به دانشگاه و غیره است)؛ عامل بسیاری از خودارضایی ها می تواند اضطراب و افسردگی باشد.


خطرات خودارضایی


- در کشورهای پیشرفته، عمدتا خودارضایی به خاطر تفریح انجام می شود، یا به خاطر SAFE SEX. اما در ایران به خاطر آمار بالای توامان افسردگی و خودارضایی، به نظر می رسد خودارضایی به عنوان درمان (مسکن) موقتی اضطراب و افسردگی جایگزین شده است، آن هم در کشوری که رفتن پیش روانکاو و روانپزشک مترادف با دیوانه بودن و روانی بودن است.


هر بار خودارضایی می کنی خدا یکی از این گربه ها رو می کشه، خودم تا حالا مسئول مردن 17987 تا گربه هستم.



دیدی چیکار کردی؟



بالطبع این وضعیت، نگران کننده است. فردی را در نظر بگیرید که به خاطر ابتلا به تومور مغزی دچار سردرد های گاه و بیگاه می شود اما با خوردن مسکن سر درد خود را آرام می کند. اضطراب یک درد است که ناشی از اختلالی است که باید هر چه زود تر آن را درمان کرد وگرنه وخیم تر می شود. که در مورد بحث ما بایستی دانست که وخیم تر شدن افسردگی باعث از دست دادن موقت حافظه فرد می شود (اختلال حافظه).

خودارضایی، یعنی بازی کردن با خود!

اگر یک جنبش خردگرا در ایران روی کار بیاید از او انتظار داشتم که روابط جنسی آزاد (اصلا فکر نکنید مترادف بی بند و باری است، بلکه مترادف آموزش جنسی در دبیرستان و عدم هتاکی اجتماع به دو شریک جنسی است.) را جز شعارهای خود قرار دهد.


وقتی میخوای خودارضایی کنی روی مبل توی هال نکن. یه وقت خوابت میبره یکی ازت عکس میگیره میذاره توی اینترنت.

خودارضایی به لحاظ دینی احکامی دارد که خاص دینداران است، به لحاظ علمی هم پژوهش هایی انجام شده که می توان در صفحه ی ویکی پدیای انگلیسی آن به تشریح دید. موضع نویسنده مخالف یا موافق خودارضایی نیست بلکه در تفاوت اساسی علت خودارضایی در جوامع پیشرفته و ایران، یک مشکل اجتماعی بزرگ، یعنی شیوع خودارضایی به دلیل افزایش ناراحتی های روحی روانی، را رصد می کند.


مطلب مرتبط: افسردگی
                                                                                                               
*(برگرفته از صفحه ی ویکی پدیای فارسی):
اسلام:
دیدگاه اهل سنت: اهل سنت نظرات متفاوتی را در مورد خودارضایی دارند. برخی آن را در تمام اشکال و موارد حرام می‌دانند، برخی در مواردی آن را مجاز می‌شمارند و برخی آن را مکروه می‌دانند.
دیدگاه شیعیان: از نظر شیعیان خودارضایی به طور کامل و در تمام اشکال آن حرام می‌باشد. حتی به اعتقاد برخی مراجع دینی، خودارضایی از «گناهان کبیره‌» است. با این حال بنا بر فتوای اکثر مراجع اگر استمنا به دست همسر شخص انجام شود گناه به حساب نمی‌آید.
تائویسم:

در آیین تائویسم، مردان از خودارضایی منع شده‌ند. زیرا با اعتقاد به منابع انرژی در شکم تحتانی، استمنا بدن را از انرژی تخلیه و مانع از ادامهٔ حیات هارمونیک می‌شود. همچنین بر پایه دستورات این آئین، خودارضایی زنان باعث کاهش عمر و امراض لاعلاج در آنان می‌شود.
مسیحیت:
دیدگاه کاتولیک‌ها: از نظر کلیسای کاتولیک، در پاره‌ای موارد، برای شناخت بدن و احساسات جنسی، آن را مجاز می‌شمارند.
دیدگاه پروتستان‌ها: به عقیدهٔ پروتستان‌ها، خودارضایی یک سیر طبیعی از سیکل جنسی افراد است و این امر مانع از روابط جنسی‌ای مانند همجنس‌گرایی می‌شود که از نظر کلیسای پروتستان «غیرمجاز» است.
یهودیت:
خودارضایی در شریعت یهود، به طور کامل منع نمی‌شود و عملی توأم با سلامتی و نشاط‌ آوری تلقی می‌گردد؛ اما در برخی شاخه‌های مذهبی، آن خودارضایی جنس مذکر ممنوع است.
** رجوع کنید به صفحه ویکی پدیای فارسی یا ترجیحا انگلیسی.

***Brody, Stuart. "Blood pressure reactivity to stress is better for people who recently had penile-vaginal intercourse than for people who had other or no sexual activity." Biological Psychology, Volume 71, Issue 2, February 2006, pages 214–222
خودارضایی+استمنا+استشها

اسلام، حقوق بشر، دموکراسی / لزوم احیای یک عصر روشنگری ایرانی 1

اسلام، حقوق بشر، دموکراسی / لزوم احیای یک عصر روشنگری ایرانی (1)
چکیده: عصر خردگرایی اروپا با پیش زمینه ی رنسانس، تاریخ را به سمت انقلاب علمی و شکاکیت بر باورهای خرافی و بعضا دینی برد.
فرض کنید 30 سال به عقب برگردیم. اگر افراطیون اسلامی به کنار زده می شدند و با یک سیستم دینی دیگر شروع می کردیم آیا سرنوشت مشابهی داشتیم؟ اگر مردم معتقد به اسلام داشتیم، که در نتیجه قوانین ما کاملا اسلامی بود، اکنون در یک جامعه ی آزاد زندگی می کردیم یا باز، این بار اما آرام تر، به همین ورطه ی فلاکت می افتادیم؟ از طرفی کشور های به شدت مذهبی مانند امریکا نمونه یک دموکراسی تمام عیار هستند و ما را به این چالش می کشانند که شاید یک حکومت سکولار با مردمان دیندار، نتیجه اش بهشت آزادی باشد و از طرف دیگر با مشاهده ی منش اطرافیان دیندار نامرتبط با حکومت، تنها قتل آزادی و مخالف به ذهن انسان خطور می کند.
به بار آمدن دموکراسی در جوامع مذهبی حاصل اصلاح دین و اصلاح نگرش نسبت به مقوله های مختلف مکتب، عرف ها و اخلاقیات سنتی است. دید جزم اندیش نسبت به علم و مجازات دانشمندان دگراندیش، صحبت از حلول دیو در جسم فرد روانی، موضعگیری علیه شهوت انسانی و روابط جنسی آزاد و… همه زمانی جز لاینفک مسیحیت بوده اند که اکنون از هیچ کدام از آنها نشان بارزی نیست.
اصلاحگری دینی در ایران به چه ناهنجاری هایی باید توجه کند؟ سعی کردم مواردی از ناهمخوانی های اسلام و نقشه ی یک جامعه ی توسعه یافته را اینجا برشمارم:
1- قوانین سختگیرانه: برادر من مسلمان است. به شخصه اعتقادی به دین ندارم. طبق اسلام من کافر و نجس هستم و پس از تماس با او یا اشیای دیگر، حکمی مثل تماس با دیگر نجاسات را خواهم داشت. من و برادرم اگر اینگونه ارتباط برقرار کنیم، فردا با دوستان، اقوام و مهمان ها که هر یک عقاید دگرگونه ای دارند چه رفتاری خواهی کرد؟ جامعه به چه سمتی خواهد رفت؟
دیگر موارد عبارتند از حرام بودن مشروب (در صورتی که مسیحیان تبدیل آب به شراب را از معجزات عیسی می دانند)، حجاب، و…) در اینجا قصد حداقلی ما، احترام به کسانی است که قوانین بالا را رعایت نکنند.
2- موضعگیری علیه هنر: طی سالیان دراز حاکمیت اسلام در ایران، نقاشی و مجسمه سازی (به خاطر تشبه به بت) حران بوده است. موسیقی طبق بعضی احادیث حرام و سبب جهنمی شدن انسان می شود و در دوره ی معاصر نیز بعضی مراجه آن را حرام می دانند (بهجت، صافی گلپایگانی). جالب این که صوفیان دارای رقص و سماع بوده اند (که مورد مخالفت فقهای هم عصر خودشان قرار گرفته) اما اکنون غالبا تمام انواع رقص (به خصوص مرد) را حرام میدانند.
3- تعداد بسیار زیاد امامزادگان، امامان: همفر، جاسوس انگلیسی (قرن 18) در خاطرات خود اشاره می کند که سیاست استعماری انگلستان یکی بر پایه ی اشاعه فرهنگ یاری جستن از امور فرامادی (مانند قبور امامزادگان، امامان، دعا و حرز) و رها کردن کوشش های دنیوی است. امامزادگان در هر شهری از ایران یافت می شوند و جالب ینجا که اغلب زندگینامه ی معتبر یا چندان قابل افتخاری هم ندارند و صرف وابستگی به خاندان پیامبر، صاحب شفاعت یا برآوردن احتیاجات شناخته می شوند. اعتقاد به وجود صدها وجود بشری معجزه گر، ناخودآگاه دست امسان را در تغییر سرنوشت خود می بندد. حتی چنین القا می کند که به حرمت و قداست فلان امامزاده مجاور نباید از مرزهای دینی عبور کرد و به آزادی فکر کرد.
تعدد امامان و گفته های روایت شده از آنان (که گاه متضاد است) هم موجب مشکلات شده. از طرفی برداشت از دین با اعتبار دادن به عملکرد هر یک از این امامان (که در نظر شیعه قدیسانی بی اشتباه بوده اند) می تواند زمان به زمان تغییر کند و برای هر عمل غیر اخلاقی (چه از طرف یک فرد در زندگی خصوصی اش، چه از طرف نهاد حکومت) یک دلیل مذهبی تراشیده شود.
راه های حل این مشکل چندان هم دور از دسترس نیستند. به شخصه از نزدیکان مرحوم آیت الله صالحی نجف آبادی (نویسنده کتاب شهید جاوید) شنیدم که ایشان به اعتبار احادیث اعتقادی نداشته است و معتقد بوده که احادیث در طول زمان آنقدر سینه به سینه نقل شده و دست کاری شده اند که اعتباری ندارند. دیدگاه دوم فلسفی است و می گوید احکام دین در پارادایم زمانی و مکانی خاص خود موضوعیت داشته اند و اصلاحگری دین ناقض کلیت دین نیست.
در برخی فیلم های کمدی غربی می بینیم که شخصیت داستان به شهری می رود که تمام مردم آنجا همجنسگرا هستند. او این موضوع را با دیدن این که مردان آنجا هنگام احوالپرسی با هم روبوسی می کنند در می یابد. در حالی که در ایران دقیقا چنین چیزی عرف رایج مردمی است که همجنسگرا نیستتند. در مقایسه با غرب که احوالپرسی مرد با زن دست دادن یا بوسیدن گونه، و احوالپرسی مرد با مرد دست دادن است.
مثال دوم تبت است. در تاریخ تبت یک زن می توانسته چند شوهر را همزمان اختیار کند. (دقیقا برعکس فرهعنگ اعراب). در حالی که به چنین زنی در غرب هرزه گفته می شود، در عربستان سنگسار می شود.
4- تشویق به جنگجویی: جمله ی معروفی است از ماکس وبر که: “تیپ ایده آل یک یهودی، یک تاجر است، تیپ ایده آل یک مسیحی یک عابد و تیپ ایده آل مسلمان یک مجاهد است.” از آنجا که در کتاب مقدس مسلمانان، قرآن، از کشتن و کشته شدن در راه خدا بسیار تقدیر شده است، انتظار رفتارهای صرفا خشونت آمیز و دور از منطق، مثلا سوزاندن کارگردان یک فیلم ضد اسلامی، تهدید به قتل، بمب گذاری و بی علاقگی نسبت به لغو مجازات اعدام دور از انتظار نیست.
در غرب فیلم های مختلف بارها ادیان را به سخره می گیرند. فیلم A Serius Man که توسط برادران کوئن یهودی ساخته می شود و تفکرات یهودی و نیز کاهن اعظم را به سخره می گیرد و از عدم تطابق زمانی آموزه های این دین با جهان امروز می گوید. کسی تهدید به مرگ نمی شود و در مراسم اسکار مورد تقدیر قرار می گیرد.
نمونه ی بارزتر انیمیشن South Park بود که 14 سال است که در امریکا (ی مسیحی) پخش می شود. در این سریال انیمیشن حضرت مسیح یک کاراکتر بخصوص دارد که بسیار مورد سخره قرار گرفته می شود. کسی تهدید به مرگ نمی شود، کسی ادعا نمی کند که به خاطر این انیمیشن از دین رویگردان شده است و اعتراض کلیسا در حد اعلامیه ابراز می شود.
اما مسلمانان به هر گونه طنز، هزل یا سخره، یا حتی بیان اعتقادات آن ها به صورت انتقادی بسیار حساسند و فرد ناقد یا هتاک بایستی انتظار هر گونه پیشامدی را داشته باشد. سلمان رشدی، کاریکاتوریست پیامبر اسلام، کارگردان فیلم فتنه، حتی سازندگان انیمیشن SOUTH PARK که در سال چهاردهم پخش این سریال که تنها می خواستند کاراکتر پیامبر اسلام را با چهره وارد کنند، نمونه های این برخورد هاست.
5- دخالت در حریم خصوصی شهروندان: جدا از حکومت، در اسلام تمام شهروندان موظفند یکدیگر را به “معروف” امر کنند و از “منکر” باز دارند. با وجود این اعتقاد، جامعه ی آزاد و دارای عقاید گوناگون غیر قابل تحقق است.
حتی برخی فقها عقیده دارند اگر طرف مقابل نهی از منکر شما را پذیرا نشد، مجاز هستید که دست به خشونت بزنید.
ادامه دارد...

۱۳۸۹ اسفند ۲۷, جمعه

چرا ایران باید زیر آب رود؟ (این داستان کاملا غیرواقعی است.)

پیک ها پول خرد ندارند. دعا و نماز هست اما صداقت و یکرویی صفر. دعا و نماز و ادعا... دروغ دورویی و دزدی تا بخوای.
ما کتاب نمی خوانیم اما باید مطالعه داشته باشیم و کتاب بخوانیم اما خب کتاب های در و درست در کشور ما اجازه نشر نمی یابند یا اگر بیابند ترجمه نمی شوند چون کسی نمی خرد یا اگر بیابند و خوب هم خریده شوند در ممیزی دو-سه سال می مانند تا مترجم دق کند. نوشتن را که دیگر نگو. اصلا مگر نویسنده ی زنده هم داریم؟؟ همه یا پناهنده شده اند یا در گوشه ای خزیده اند. در ایران احترام با پول است (البته تا این جاش مثل همه جای دنیاست) اما نویسنده و مترجم و موسیقی دان و معلم و دبیر و غیره مطمئنا پولی در نمی آورند و فقط بازاری های عزیزند که پولدار می شوند. بازاری یعنی هر کسی که هدف زندگی او کسب پول بیش تر "و با هر وسیله و قیمتی" تعریف شده است. شخص مورد نظر می تواند شغل های مختلفی داشته باشد. بقالی کامیون فروشی میوه فروشی و دلالی تا آن استاد دانشگاهی که از فولاد مبارکه پروژه می گیرد و به دانشجوهای ارشد و دکترایش قالب می کند. احترام با که بود؟ پول. دست کیست؟ بازاری ها. پس چه اخلاقی در جامعه سرمشق می شود؟ اخلاق بازاری. حالا چشم هایتان را ببندید و فکر کنید که اگر درآمد یک فرهنگی یا موسیقیدان یا بازیگر تئاتر به اندازه ی یک دلال سیمان یا اصلا یک دهم (اگر راحت تر است قاچاقچی لوازم خانگی را در نظر بگیرید.) بود چه می شد. اگر مثل قرن 18 (!) اروپا مردم ما پای کنسرت های تکنوازی ویولون می نشستند یا به تئاتر می رفتند یا برای تربیت درست بچه هایشان ارزش قائل بودند.