۱۳۹۰ اردیبهشت ۹, جمعه

اختلال روحی A.D.D یا کمبود توجه چیست؟

علائم:
شش مورد یا بیشتر از علائم زیر اگر از شش ماه تجاوز کنند نشانگر بروز این اختلال هستند. فرد بیمار:
1- اغلب به جزئیات توجه خوبی نمی کند و اشتباهات بی دقتی زیادی در تکلیف مدرسه، مدرسه یا محل کار انجام می دهد.
2- بی توجهی وحشتناکی نسبت به وظائف یا فعالیت های تعیین شده دارد.
3- اغلب وقتی با او صحبت می شود به نظر می رسد که توجه نمی کند.
4- اغلب دستورات را پیگیری نمی کند، مثلا برای انجام تکلیف مدرسه، کارهای سخت یا وظایف در محل کار (که دلیل آن لجبازی یا ندانستن چگونگی انجام تکلیف نیست.)
5- در برنامه ریزی فعالیت های خود مشکل دارد.
6- اغلب از فعالیت هایی که نیازمند تمرکز ذهنی است خودداری، احساس تنفر می کند یا تمایلی به انجام آن ها ندارد.
7- اغلب وسایلی را که برای انجام تکالیف یا وظائف مورد احتیاج است گم می کند: مانند خط کش، مداد، یا ابزار کار.)
8- به آسانی حواسش پرت می شود.
9- اغلب در فعالیت های روزانه فراموشکار است.
درمان: با داروهایی نظیر ریتالین پس از مدتی مشکل برطرف می شود.
منبع
 
اطلاعات بیشتر، درباره ی خوددرمانی و تغذیه

افسردگی، سرماخوردگی روح (درباره درمان)



علاوه بر روش های دارودرمانی، یک درمان دیگر که همزمان می تواند استفاده شود و نتایج کاملا رضایتبخشی را به دنبال داشته است شناخت درمانی نام دارد. سعی می کنم مقدمه ی کوتاهی از آن را بیان کنم.
دکتر دیوید برنز در کتاب روانشناسی افسردگی (Feeling Good) به تشریح این روش می پردازد.
در این روش ابتدا یک آزمون به نام تست افسردگی بِک از شخص گرفته می شود که نتیجه آن گویای میزان افسردگی شخص است.
بیمارانی که با دارودرمانی به نتیجه می رسیدند پس از مدتی دچار بازگشت این بیماری می شدند و این وضع روانپزشکان را متقاعد کرد که بایستس به فکر روش های دیگر درمان باشند. اساس این درمان بر این نظر استوار است که ذهن بیمار مدام افکار منفی تولید می کند و حتی وقایع مثبت یا خنثی را نیز آزاردهنده می بیند. این تحریف های ذهنی را در این روش به چند دسته تقسیم کرده اند:
1- تفکر هیچ یا همه چیز: سیاه و سفید دیدن. می خواهید در یک مصاحبه کاری یا امتحانی قبول شوید و می گویید اگر نشدم یک شکست خوره کامل هستم.
2- تعمیم مبالغه آمیز: چرا همیشه برای من این اتفاق می افتد؟ در حین رانندگی پرنده ای به شیشه ماشینتان می خورد، داد می زنید: "لعنت به این شانس همه ی پرننده ها باید به شیشه اتومبیل من بخورند." در حالی که شاید این نخستین باری ایت که پرنده ای به شیشه ماشین شما خورده است.
3- فیلتر ذهنی: دانشجوی افسرده ای که با شنیدن این که چند دانشجو دوست صمیمی اش را دست انداخته اند به شدت عبانی شد و پیش خود گفت: "طبیعت بنی آدم است که ظالم و بی احساس باشد." اما فراموش کرده بود در چند ماه گذشته نه کسی نه در حق او ظلمی کرده بود و نه بی احساسی نشان داده بود. همین دانشجو در یک امتحان از صد نمره، هفده نمره را از دست داده بود. او آنقدر این موضوع را در ذهنش بزرگ کرد که پیش خود گفت حتما از دانشکده اخراج خواهم شد. نتیجه امتحان را که دادند استاد در برگه ارزشیابی اش نوشته بود: "شما از صد، هشتاد و سه گرفته اید و با اختلاف زیاد نسبت به سایر دانشجویان اول شده اید."
4- بی توجهی به امر مثبت: از جمله مخرب ترین تحریف های شناختی است. انسانی با این تحریف در مواجهه با هر امر منفی مانند شکست به خود می گویدک"بله درست این همان چیزی است که من هستم" اما نوبت به تجربه مثبت که می رسد به خود می گوید: "اتفاقی بود، اهمیتی ندارد." در اصل خود را از تمام تجربه های خوب محروم می کند و تاوان سنگینی می پردازد.
5- نتیجه گیری شتابزده: دو شاخه دارد:
الف) ذهن خوانی: فرض را بر این می گذارید که دیگران شما را به دیده حقارت نگاه می کنند و آنقدر مطمئن با این قضیه برخورد می کنید که حتی حاضر به امتحان کردنش نمی شوید. مثلا در یک جلسه سخنرانی نطق بسیار خوبی ایراد می کنید و می بینید یکی از حضار ردیف جلو چرت می زند. چه بسا همه ی گذشته را شب بیداری کشیده و شما نمی دانید اما پیش خود می گویید "از سخنرانی من خوابش گرفته". و یا آن که دوستی در خیابان از کنارتان عبور می کند و آن قدر در بحر تفکر خود فرو رفته که شما را نمی بیند و در نتیجه سلام و علیکی نمی کنید، پیش خودتان نتیجه می گیرید: "خودش را به ندیدن زد، حتما از من خوشش نمی آید."
6- اشتباه پیشگو: آینده ی خود را تباه می بینید. در حالی که به لحاظ منطقی و از دید دیگران اصلا چنین چیزی وجود ندارد. در همه حال و مدام به خود تلقین می کنید که دیوانه، بدبخت یا مفلوک خواهید شد.
7- درشت بینی-ریزبینی: نکات مثبتتان را نمی بینید یا کوچک می بینید اما نکات منفی را بزرگ می کنید.
8- استدلال احساسی: بنا به احساستان استدلال می کنید و نتیجه می گیرید. احساس را عین واقعیت می بینید. یکی از آثار افسردگی پیدایش دید منفی نسبت به خویشتن است. با تاثیر پذیرفتن از این دید منفی، استدلال می کنید که: "چون احساس می کنم آدم بدی هستم پس حتما بد هستم."
یکی از نتاج استدلال احساسی مسامحه است. از تمیز کردن میزتان طفره می روید زیرا به خود می گویید "فکر آن میز کثیف که می افتم حالم گرفته می شود. تمیز کردنش غیرممکن است." شش ماه بعد بالاخره زحمت تمیز کردنش را به خود می دهید و می بینید که آن قدرها پر زحمت هم نبوده است. در همه ی این مدت خودتان را گول زده اید زیرا از روی عادت احساسات منفی را راهنمای عمل خود قرار داد اید.
8- عبارت "باید" : زیاد برای خودتان قید و شرط می گذارید و برای انجام دادن کارها به خودتان باید فلان کار را بکنم می گویید. در نتیجه احساس اجبار کرده هرگز به سراغ آن کار نمی روید.
9- برچسب زدن: به خودتان خصلت ها و القابی لقب می دهید که گویی در باطن و ضمیر شماست و هرگز تغییر نخواهند کرد. اگر در بازار سهام ضرر می کنید به جای : این بار را اشتباه کردم به خود لقب "احمق" یا "بازنده" می دهید.
10- شخص سازی: در دنیا مسائلی هست که شما مسئول آن نیستید اما بی دلیل خود را مقصر می دانید. بدون هر گونه دلیل و منطق حوادث ناخوشایندی را به خود نسبت می دهید در حالی که دیگران هستند که مسئول کار خود هستند. یک نمونه ی آن روانکاوی است که بعد از این که ببیند بیمارش توصیه هایش را اجرا نمی کند بگوید "تقصیر من است. من روانکاو خوبی نیستم گناه من است که او توصیه هایم را اجرا نمی کند. اگر او به دستوراتم توجه نکرده مسئولیتش به ععهده ی من است." یا مادری که بی دلیل، علت درس خواندن فرزندانش را بی کفایتی خود بداند.
شرح این تحریف های ذهنی همراه با راه های کارساز مواجهه با آن در کتاب مذکور آمده است.


در همین زمینه: افسردگی (خلاصه کلی) و افسردگی، سرماخوردگی روح (ساده)

افسردگی (خلاصه کلی)



توضيح‌ كلي‌
افسردگي‌ عبارت‌ است‌ از احساس‌ غم‌، دلسردي‌، يا نااميدي‌ به‌ مدت‌ حداقل‌ 2 هفته‌ در اغلب‌ روزها و اغلب‌ ساعات‌ روز، به‌ علاوه‌ علايم‌ همراه‌.

علايم‌ شايع‌
از دست‌ دادن‌ علاقه‌؛ بي‌حوصلگي‌ و دل‌زدگي‌؛ ناتواني‌ از لذت‌ بردن‌
احساس‌ نااميدي‌؛ بي‌حالي‌ و خستگي‌
بي‌خوابي‌؛ خواب‌ زياد يا ناراحت‌
گوشه‌گيري‌ اجتماعي‌؛ احساس‌ بي‌ارزش‌ بودن‌ ومورد نياز نبودن‌
بي‌اشتهايي‌ يا پرخوري‌؛ يبوست‌
از دست‌ دادن‌ ميل‌ جنسي‌
مشكل‌ داشتن‌ در تصميم‌گيري‌؛ مشكل‌ داشتن‌ در تمركز
يكباره‌ به‌ گريه‌ افتادن‌ بدون‌ توضيح‌ مشخص‌
احساس‌ گناه‌ شديد به‌ خاطر وقايع‌ بي‌اهميت‌ يا خيالي‌
تحريك‌پذيري‌؛ بي‌قراري‌؛ افكار خودكشي‌
دردهاي‌ مختلف‌، مثل‌ سردرد، درد قفسه‌ سينه‌ بدون‌ شواهدي‌ از بيماري‌ جسمي‌


 علل‌
براي‌ بيماري‌ افسردگي‌ واقعي‌ هيچ‌ علت‌ يگانه‌ و روشني‌ نمي‌توان‌ متصور بود. بعضي‌ از عوامل‌ زيست‌شناختي‌ مثل‌ بيماري‌هاي‌ جسمي‌، اختلالات‌ هورموني‌، يا بعضي‌ داروها مي‌توانند نقش‌ داشته‌ باشند.
عوامل‌ اجتماعي‌ و رواني‌ نيز مي‌توانند نقش‌ داشته‌ باشند.
اختلالات‌ ارثي‌ نيز مي‌توانند مؤثر باشند.
بروز اين‌ حالت‌ ممكن‌ است‌ با تعداد وقايع‌ ناراحت‌كننده‌ زندگي‌ فرد ارتباط‌ داشته‌ باشد


عوامل‌ افزايش‌دهنده‌ خطر
عصبانيت‌ يا احساس‌ ديگري‌ كه‌ فرو خورده‌ شده‌ باشد.
داشتن‌ شخصيتي‌ وسواسي‌، منظم‌ و جدي‌، تكامل‌گرا، يا شديداً وابسته‌
سابقه‌ خانوادگي‌ افسردگي‌
وابستگي‌ به‌ الكل‌
شكست‌ در كار، ازدواج‌، يا روابط‌ با ديگران‌
مرگ‌ يا فقدان‌ يكي‌ از عزيزان‌
از دست‌ دادن‌ يك‌ چيز مهم‌ (شغل‌، خانه‌، سرمايه(
تغيير شغل‌ يا نقل‌ مكان‌ به‌ يك‌ جاي‌ جديد
انجام‌ بعضي‌ از اعمال‌ جراحي‌ مثل‌ برداشتن‌ پستان‌ به‌ علت‌ سرطان‌
وجود يك‌ بيماري‌ يا معلوليت‌ عمده‌
گذر از يك‌ مرحله‌ از زندگي‌ به‌ مرحله‌اي‌ ديگر، مثلاً يائسگي‌ يا بازنشستگي‌
استفاده‌ از بعضي‌ از داروها مثل‌ رزرپين‌، داروهاي‌ مسدودكننده‌ بتا آدرنرژيك‌، يا بنزوديازپين‌ها
محروميت‌ از داروها و مواد محرك‌ مثل‌ كوكائين‌، آمفتامين‌ها، يا كافئين‌
بعضي‌ از بيماري‌ها مثل‌ ديابت‌، سرطان‌ لوزالمعده‌، و اختلالات‌ هورموني‌


  پيشگيري‌
تغييرات‌ عمده‌ زندگي‌ را پيش‌بيني‌ و آمادگي‌ لازم‌ براي‌ مواجهه‌ شدن‌ با آنها را كسب‌ كنيد
حتي‌الامكان‌ از عوامل‌ خطر پرهيز كنيد.

عواقب‌ مورد انتظار
در بسياري‌ از موارد، بيماري‌ خود به‌ خود خوب‌ مي‌شود، اما با كمك‌ گرفتن‌ از پزشك‌ مي‌توان‌ مدت‌ افسردگي‌ را كم‌ كرد و روش‌هاي‌ مقابله‌ با افسردگي‌ را فرا گرفت‌. عود افسردگي‌ شايع‌ است‌. درصد بهبودي‌ بالا است‌، حتي‌ اگر فرد به‌ هنگام‌ افسردگي‌، نسبت‌ به‌ بهبودي‌ خود ديد منفي‌ داشته‌ باشد

عوارض‌ احتمالي‌
خودكشي‌. علايم‌ هشداردهنده‌ آن‌ عبارتند از: ـ گوشه‌گيري‌ از خانواده‌ و دوستان‌ ـ عدم‌ توجه‌ به‌ ظاهر خود ـ به‌ زبان‌ آوردن‌ اين‌ كه‌ فرد مي‌خواهد «همه‌ چيز را تمام‌ كند» يا اينكه‌ «زيادي‌ است‌ و مزاحم‌ ديگران‌.» ـ شواهدي‌ از داشتن‌ نقشه‌ براي‌ خودكشي‌ (مثلاً نوشتن‌ وصيت‌نامه‌ يا توجه‌ به‌ يك‌ سلاح‌ قتاله‌) ـ خوشحالي‌ ناگهاني‌ پس‌ از احساس‌ نوميدي‌ طولاني‌ مدت‌ ـ عدم‌ بهبود افسردگي‌



درمان‌

اصول‌ كلي‌
در صورتي‌ كه‌ علايم‌ خفيف‌ تا متوسط‌ باشند، روش‌هاي‌ به‌ عهده‌ گرفتن‌ مراقبت‌ از خود را در پيش‌ گيريد:
با دوستان‌ و خانواده‌ صحبت‌ كنيد.
به‌ طور منظم‌ ورزش‌ كنيد
يك‌ رژيم‌ غذايي‌ متعادل‌ و كم‌چرب‌ داشته‌ باشيد.
الكل‌ مصرف‌ نكنيد؛
كارهاي‌ عادي‌ زندگي‌ خود را ادامه‌ دهيد.
فيلم‌هاي‌ خنده‌دار و شاد ببينيد.
در صورت‌ امكان‌ به‌ تعطيلات‌ برويد.
احساسات‌ خود را در يك‌ دفتر خاطرات‌ روزانه‌ بنويسيد.
سعي‌ كنيد مشكلات‌ در روابط‌ با ديگران‌ را حل‌ كنيد (البته‌ بهتر است‌ كه‌ در اين‌ زمان‌ تصميمات‌ عمده‌ نگيريد(
تا حدي‌ كه‌ مي‌توانيد فعاليت‌ خود را حفظ‌ كنيد.
مسؤوليت‌هاي‌ خود را تا زمان‌ بهبودي‌ به‌ فرد ديگري‌ واگذار كنيد.
به‌ گروه‌هاي‌ حمايتي‌ در مورد افسردگي‌ بپيونديد.

 داروها
داروهاي‌ ضدافسردگي‌ براي‌ بعضي‌ از افراد كه‌ افسردگي‌ طولاني‌مدت‌ يا نسبتاً شديد دارند.
ليتيم‌ براي‌ مواردي‌ كه‌ دوره‌هايي‌ از سرخوشي‌ غيرطبيعي‌ و افسردگي‌ متناوباً رخ‌ مي‌دهند.

فعاليت‌
محدوديتي‌ براي‌ آن‌ وجود ندارد. فعاليت‌ها و علايق‌ روزانه‌ را حفظ‌ كنيد حتي‌ اگر حوصله‌ آنها را نداريد.

رژيم‌ غذايي‌
يك‌ رژيم‌ عادي‌ و متعادل‌ داشته‌ باشيد حتي‌ اگر اشتها به‌ غذا نداريد.



در اين‌ شرايط‌ به‌ پزشك‌ خود مراجعه‌ نماييد
اگر شما يا يكي‌ از اعضاي‌ خانواده‌تان علايم‌ افسردگي‌ داريد.
اگر احساس‌ تمايل‌ به‌ خودكشي‌ يا نااميدي‌ داريد.


منبع: http://www.vatandar.com/teb/depres.htm
در همین زمینه: افسردگی، سرماخوردگی روح (درباره درمان) و افسردگی، سرماخوردگی روح (ساده) 

افسردگی، سرماخوردگی روح (ساده)

 پیشگفتار: این مطلب جالب رو یکی از وبلاگ نویسان نوشته بود که بعدا وبلاگش را پاک کرده. در این جا باز این آورده شده و من برگرفتم.
افسردگي چيه؟ من اگه بخوام افسردگي رو توي يه جمله خلاصه كنم ميگم يك غم بي انتها و سنگينيه كه هيچ وقت از دل آدم بيرون نميره. اما فقط اون غم نيست كه افسردگي رو به معضل تبديل ميكنه...آدم انگار بي اراده ميشه٬ تماسش با دنيا قطع ميشه٬ سنسورهاش حساسيتشون نسبت به زندگي كم ميشه...ميدوني يه سري كارها رو بايد بكني اما نميكني...ميدوني بايد درس بخوني اما نميخوني٬ ميدوني بايد با دوستت بري بيرون اما نميري٬ از چيزي لذت نميبري٬ چيزي به هيجانت نمياره و غمگيني٬ غمگيني٬ غمگيني٬ بي دليل و با دليل ميزني زير گريه٬ احساس تهي بودن ميكني...و خودت رو دوست نداري....تمام اينا هست و هر روز به خودت ميگي كه فردا يه آدم متفاوت ميشي اما باز هم فردا همونه و پس فردا و بقيه روزها...و با خودت فكر ميكني كه چقدر بي اراده و ضعيفي...زندگي خاكستريه وقتي آدم افسرده است.

مهمترين چيزي كه بايد بدونيم اينه كه افسردگي يك اتفاق فيزيكيه...مواد شيميايي داخل مغز آدم سطحشون جابجا ميشه و واسه همينم هست كه علي رغم اينكه هر روز به خودمون ميگيم كه عوض خواهيم شد نميتونيم عوض بشيم...به خاطر اينكه افسردگي يك حالت روحي نيست كه بخواهيم تصميم بگيريم كه عوضش كنيم. اصلا با تصميم ما به وجود نيامده كه با تصميم ما بخواد از بين بره...عكس العمل فيزيكي/رواني بدنه نسبت به مسائل زندگي...همونطور كه سرماخوردگي عكس العمل بدنه نسبت به سرما و درد عكس العمل بدنه نسبت به ضربه.

افسردگي من در اثر چي بود؟ من اولين سري افسردگيم رو سر كنكورم داشتم. يادمه هيچي درس نميخوندم. هيچي. يعني هرچي تست من اون سال سر كنكور زدم از روي حافظه بود و چيزهايي كه سركلاس شنيده بودم و يادم مونده بود...علتش اما فكر ميكنم به قبل از كنكور و اتفاقات بچگي برميگشت...دو سال طول كشيد تا دوباره من با زندگي تماس پيدا كردم و خيليش رو مديون خوابگاه و مخصوصا دوستيم با آيدا هستم٬ البته الان ميدونم كه اون موقع به شدت افسرده بودم٬ اون موقع فكر ميكردم آدم بيخودي هستم...دومين سري افسردگيم سال دوم دكترا بود...اومده بودم آمريكا و اون بدو بدوي دو سال اول تموم شده بود و امتحان qualifying رو كه قبول شدم يهو انگار يه روز صبح پاشدم و به خودم گفتم "من اينجا چه غلطي ميكنم؟"...اما يكسال طول كشيد تا برم مركز بهداشت دانشگاه...سر يه امتحاني خواب موندم(اين خوابيدن زياد هم از عوارضشه) و دير رسيدم و همونجا پشت در با گريه زنگ زدم و وقت گرفتم واسه اينكه ديگه قبول كردم از پسش تنهايي برنميام...يكسال فكر كردم بي ارادگي و ضعفمه و خودم بايد درستش كنم و نتونستم...

چه جوري درمان شد؟ خيلي خيلي يواش! اينو نميگم كه بترسونمتون. دارم ميگم كه وقتي ميبينيد شما هم يواش يواش خوب ميشيد شاكي نشيد...اگر الان افسرده هستيد احتمالا توي يه كار خيلي خوب داريد عمل ميكنيد و اونم انتقاد كردن و غر زدن به جون خودتونه. ظاهرا دو تيپ درمان استاندارد براي افسردگي هست: اوليش مشاوره است و دومي دارو. توي مركز بهداشت بعد از ارزيابي اوليه تصميم گرفتند كه من فقط مشاوره داشته باشم...بهم گفتند اگر حال مريض خيلي بد باشه و نتونه اصلا روتين زندگيش رو پيش ببره(مثلا صبح تا شب داره گريه ميكنه) بهش دارو ميدند كه يه كمي روي دور بياد و بعد مشاوره... هردوي اينها در دراز مدت كاري كه ميكنه اينه كه اون بالانس مواد شيميايي داخل مغز رو دوباره به حالت نرمال برميگردونه...وقتي برگشت اون روزيه كه شما از خواب بيدار ميشيد و يكهو احساس ميكنيد كه ديگه افسرده نيستيد...براي من اين پروسه دو سال طول كشيد. هدف اصلي از مشاوره اينه كه به شما مهارتهايي رو بده كه خودتون در نهايت يه مشاور كوچيك توي مغزتون داشته باشيد كه در مواقع فشار و سختي كمكتون كنه...به عبارت ديگه اون روند حرف زدن در مورد مشكلات رو از روند مخرب "خود زني و محاكمه گر" به روش سازنده "تحليل گر و حلال" تبديل كنه و بعد اين پروسه رو دروني كنه.نكاتي كه به من كمك كرد:
۱. در مورد تجربه هاي آدمهاي ديگه از افسردگي بخونيد...اين به من خيلي كمك كرد كه ببينم اين چيزهايي كه من دارم تجربه ميكنم بقيه هم تجربه كرده اند. بقيه هم از در اتاق رئيسشون احتراز ميكنند واسه اينكه ميترسند بفهمه هيچ پيشرفتي نداشته اند اما باز هم هيچ پيشرفتي نميكنند٬ بقيه هم دائم گريه ميكنند٬ بقيه هم دائم خودشون رو سرزنش ميكنند....احساس تهي بودن و نااميدي و گيجي ميكنند و مهمتر از همه علي رغم اينكه واقعا دلشون ميخواد نميتونند اوضاع رو عوض كنند.

۲. حتما حتما حتما پيش مشاور و دكتر بريد. حال آدم افسرده مثل حال آدم با تب چهل درجه ميمونه. همونطور كه آدم مريض حال بايد دكتر بره آدم افسرده هم بايد بره. اگر شما تب و لرز رو با نيروي اراده ميتونيد خوب كنيد افسردگي رو هم ميتونيد. يادتون باشه كه در بدن شما يه اتفاق فيزيكي افتاده و اون بايد حل بشه تا افسردگيتون خوب بشه. در گريه كردن و غمگين بودن هيچ فضيلتي نيست و پيش مشاور رفتن هوش شما رو ميرسونه. من هرچقدر تاكيد كنم اين نكته رو كم گفته ام. من خودم سه سال تموم هر هفته رفتم مشاور...يك مشاور خوب هيچ وقت به شما نميگه چكار بايد بكنيد يا نبايد بكنيد و اصلا درمورد زندگي شما قضاوت نميكنه و حكم صادر نميكنه بلكه بهتون كمك ميكنه تا خودتون با حرف زدن در مورد مشكلتون اونو از يه چيزي كه داره به در و ديوار مغزتون ميكوبه بيرون بيارين و بذارين جلوتون و ببينينش و بعد بتونيد خودتون تحليلش كنيد و براش راه حل پيدا كنيد....در واقع مشاور فقط يه كاتاليزوره كه به شما فكر كردن سازنده رو به مرور ياد ميده...به مرور.

۳. اگه ميتونيد سعي كنيد با حيوانات بيشتر دمخور باشيد. اين يه راه خيلي شخصيه اما واسه من خيلي كمك بود. يه موقع هايي هست كه ادم اصلا توانايي روحي براي زندگي اجتماعي و بده بستانهايي كه حتي در يك رابطه سالم هست رو نداره...خيلي ساده انرژي روحش تموم شده. حيوانات به آدم عشق و عاطفه بدون شرط ميدن و به آدم اجازه ميدند كه بدون پيش شرط دوستشون داشته باشه....اين خيلي كمكه. وجود مرنو خان توي اون دو سالي كه من افسرده بودم واقعا تعيين كننده بود و براي من يه نشوني بود از اينكه هنوز زنده ام و ميتونم دوست داشته باشم. اگر در شرايطي هستيد كه روتين زندگيتون رو ميتونيد اداره كنيد يه حيووني مثل گربه كه نسبتا مستقله و احتياج به نگهداري زياد نداره خيلي ميتونه كمكتون كنه.

 ۴. روز به روز زندگي كنيد: يكي از چيزهايي كه منو براي دومين بار افسرده كرد چشم انداز نامطمئن آينده بود...آينده ميتونه خيلي چيز ترسناكي باشه. اينكه ممكنه تنها بمونيم٬ به اهدافي كه دلمون ميخواست نرسيم٬ اينكه فكر كنيم راه رو اشتباه اومديم٬ راه برگشت نداريم.. اينا خيلي راحت ميتونه اعتماد به نفس آدم رو از بين ببره و آدم رو از ترس فلج كنه...سعي كنيد روز به روز زندگي كنيد. هر روز فقط براي همون روز هدف بچينيد و سعي كنيد وقتي اون تمايل رو داريد كه واسه همه زندگيتون همين الان تكليف معلوم كنيد به خودتون بگين "امروز ميخوام چكار كنم؟"... ساده نيست ولي با تمرين اگر بتونيد انجام بديد خيلي كمك ميكنه.

۵. با خودتون صبور باشيد...گفتم آدم افسرده مثل ادم با تب چهل درجه ميمونه ديگه؟ از خودتون وقتي تب داريد كه توقع نداريد بتونيد مثل روزگار سلامت زندگي كنيد...خوب براي چي پس الان از خودتون توقع داريد؟ سعي كنيد انقدر در مورد افسردگي بخونيد و يادبگيريد كه خودتون قبول كنيد كه افسردگي از ضعيف بودن و ضعف اراده نيست و شما حالت عادي نداريد و نبايد ازتون توقع توانا بودن كامل بره...معمولا آدمهايي كه اصلا تجربه افسردگي ندارند اين مساله رو نميفهمند و فكر ميكنند افسردگي يعني غمگين بودن و بعد نميفهمند شما چرا عوض نميشيد...گوش نديد...من ميدونم و شما ميدونيد كه انقدر بار روي دوش آدم هست كه نميشه عوض شد...به اين راحتي نميشه و صبوري ميخواد...اگه همچين آدمي دورتون بود بهتره بره سوادش رو زياد كنه به جاي اينكه واسه شما تز بده كه چه جوري بايد زندگي كنيد. با خودتون صبور باشيد...واسه روحتون چايي با عسل دم كنيد و يه كتاب برداريد و كنار شوفاژ بنشينيد و به خودتون و دنيا اعلام كنيد كه روحتون آنفولانزا گرفته.

كلام آخر:

افسردگي عين سرما خوردگي شديد ميمونه. ديدين وقتي آدم سرما ميخوره و دماغش ميگيره و شب از نفس تنگي خوابش نميبره با خودش ميگه "خدايا ميشه من دوباره بتونم نفس بكشم؟"...شما هم الان لابد فكر ميكنيد خدايا ميشه من يه روزي اينجوري غمگين نباشم؟ ميشه...يه روز بعد از اين مشاوره و دكتر...يه روز از خواب بيدار ميشيد و ميبيند كه ديگه افسرده نيستيد.افسردگي برميگرده. اينو دارم ميگم كه بدونيد. همونجور كه بدن بعضي از آدمها نسبت به سرما حساسه و تند تند سرما ميخورند بعضي از آدمها هم نسبت به استرس حساسند و تند تند افسردگي ميگيرند...اما اين معنيش اين نيست كه هربار زندگي شما بايد تعطيل بشه...بعد از دفعه اول همونطور كه ميدونيد نشانه هاي سرما خوردگي يعني گلو درد و فين فين نشانه هاي افسردگي رو هم ميشناسيد...اونوقت وقتي ميبنيد داره مياد براش آماده ايد...زندگي رو يه كم سبك ميكنيد٬ يه مقدار سعي ميكنيد از بالا نگاه كنيد و به همه هم هشدار ميديد كه به نظر مياد افسردگيه داره مياد و حواسشون باشه...انوقت به جاي اينكه دو سال طول بكشه ايندفعه دوماه طول ميكشه و دفعه بعد حتي كمتر.

پ.ن. به من وبلاگ نوشتن هم خيلي كمك كرده. اولين پست وبلاگم دقيقا سه سال و نيم پيش اين بوده "چرا هيچ كس راجع به لاغري وبلاگ نداره؟ يا اينكه ادم چرا يهو بيخودي گريه ميكنه؟ چرا آدم با اينكه ميدونه درس و مشق و هزار بد بختي داره از عصر تا حالا نشسته وبلاگ درست ميكنه...يا چرا آدمها تو ورزش رفتن و هرچي كار حسابيه انقدر تنبلن؟" و خودتون ميبينيد كه خيلي شرايطم عوض شده...وبلاگ به من خيلي كمك كرد كه بتونم بلند بلند فكر كنم..جاي مشاور رو اصلا نميگيره اما ممكنه كمك باشه و در ضمن كمي از تنهايتون كم كنه.

نكته تكميلي ۱: من يه چيزي رو ميخوام تاكيد كنم. ممكنه آدمهايي هم باشند كه بدون مراجعه به مشاور در يه مقطعي افسردگي گرفته اند و خوب شده اند و بعد به شما اين القا بشه كه شما هم بايد بتونيد بدون مشاور و دكتر خودتون رو خوب كنيد...گوش نديد. من خودم سري افسردگي اولم بدون دكتر خوب شد واسه اينكه اصلا نميدونستم افسرده ام كه بخوام برم دكتر(درحاليكه حتي به خودكشي هم فكر كرده بودم!)...من شانس آوردم٬ شانس آوردم كه به جاي تهران شهرستان قبول شدم و از محيط خونه كه تنش داشت دور شدم و تونستم به خودم برسم و شانس آوردم دوست خوب و بي غل و غشي مثل آيدا نصيبم شد كه ميشد شبها تا دير وقت دور حياط قدم بزنيم و حرف بزنيم...اما فقط خوب شدن افسردگي مهم نيست....بايد از خودتون بپرسيد به چه قيمتي؟ و آيا وقتي خوب شد آيا شما دانش لازم رو كسب كرده ايد كه دفعه بعد بتونيد آگاهانه باهاش برخورد كنيد؟ يا اينكه مثل من تازه دفعه دوم بايد ياد بگيريد افسردگي چيه و دو سال از بهترين سالهاتون رو صرفش كنيد...كاري كه اصلا لزومي نداشت...و من اگر همون دفعه اول ميدونستم كه افسردگي دارم شايد خيلي كمتر از اين خودم رو به خاطر قبولي شهرستان سرزنش ميكردم٬ شايد انقدر خودم رو با زمين و زمان مقايسه نميكردم٬ شايد آدم شاد تري ميبودم و شايد افسردگي اولم سه سال طول نميكشيد...ممكنه بعضي آدمها بدون مشاور افسردگيشون خوب شده باشه اما احتمال اينكه خوب بشه كمتره و در ضمن بايد ديد به چه قيمتي از زندگيشون توي اون دوره و آخر هم اينكه آيا دانش كافي براي بازگشتش كسب كرده اند؟

تكميل ۲. اگر توي محل زندگيتون (مخصوصا ايران) دكتر خوبي رو ميشناسيد حتما معرفي كنيد. اما خواهش ميكنم اگر به كارش مطمئن هستيد معرفيش كنيد چون بقيه روي اعتماد به حرف شما قرار بهشون مراجعه كنند.

در همین زمینه: افسردگی (خلاصه کلی) و افسردگی، سرماخوردگی روح (درباره درمان)

۱۳۹۰ اردیبهشت ۷, چهارشنبه

10 دلیل برای لخت رفتن به محل کار



10- هیچ کس صندلی تون رو نمی دزده.
9- معنای جدیدی برای روز "موهای آشفته" پیدا میشه.
8- توجه بقیه منحرف میشه و کسی نمیفهمه حواستون به کار نیست.
7- دیگه کسی خودکاراتون رو نمی دزده.
6- میتونید "رقص لختی" رو هم به بقیه خالی بندی های رزومتون اضافه کنید.
5- اینجوری تست می کنید و می بینید که رویاها به واقعیت تبدیل میشه.
4- دیگه مردای هیز توی سوپر مارکت هی از بالای پیرهنتون بدنتون رو دید نمی زنن.
3- "دوست دارم کمک کنم ولی کیف پولیم رو تو جیب شلوارم جا گذاشتم." راحت میتونید این بهانه رو بیارید.
2- از نور مانیتور کامپیوترتون می تونید برای برنزه شدن پوستتون بهره ببرید.
1- رئیستون هی داد میزد: "میخوام ماتحتتون رو راس ساعت 8 اینجا ببینم" الان بهش عمل کردید.

منبع: http://www.blippitt.com/top-10-reasons-to-go-to-work-naked-2?utm_source=wahoha.com&ut

۱۳۹۰ فروردین ۳۱, چهارشنبه

«جوخه آتش در ایران» (15+)

عکس برنده جایزه پولیتزر 1980 که عکاس ایرانی آن 27 سال بعد خود را معرفی کرد. این عکس "جوخه ی آتش در ایران" نامگذاری شده بود.






عکس برگرفته  از:
http://heidaripix.wordpress.com/2008/03/06/jahangir-razmi-pulitzer

    دیدگاه سازمان ملل درباره آغازگر جنگ ایران و عراق

    چند روز است که در بالاترین عکس های روزنامه های قبل از جنگ هشت ساله منتشر می شود و بنا به اظهارات تحریک کننده ی سران جمهوری اسلامی، نتیجه گرفته می شود که "ایران" آغازگر جنگ بوده و نه عراق. مطلب زیر با مراجعه به اسناد کمیته تحقیق سازمان ملل خلاف این را ثابت می کند.
    در 9 دسامبر 1991 دبیر کل سازمان ملل درباره آغازگر و مقصر جنگ ایران و عراق، به شورای امنیت چنین گزارش کرد:
    "حقیقت است که توضیح عراق از دید جامعه جهانی کافی یا قابل قبول به نظر نمی رسد. از این رو، حمله 22 سپتامبر 1980 (31 شهریور 1359)
    علیه ایران، یک واقعه برجسته نقض قانون [توسط عراق] تلقی شده که با منشور سازمان ملل، و هیچ یک از قوانین بین المللی و اصول اخلاق بین الملل به رسمیت شناخته شده در باب جنگ، قابل تایید نیست و مسولیت جنگ را متوجه [عراق] می کند." "حتی اگر قبل از آغاز جنگ تصرفاتی توسط ایران از خاک عراق صورت گرفته باشد، چنین خشونتی از سوی عراق علیه ایران را توجیه نمی کند ؛که به اشغال مداوم ایران توسط عراق انجامید. این عمل عراق قانون منع استفاده از نیرو [ی نظامی] را نقض کرده است که یکی از قوانین jos cognes است."
    شایان ذکر است در کنار آغازگر دانستن عراق، سازمان ملل در گزارشی جداگانه استفاده از سلاح های شیمیایی توسط عراق را تایید و این کشور را به نقض دیگر قوانین جنگی متهم می کند.

                                                                               
    متن اصلی:
    On 9 December 1991, the UN Secretary-General reported the following to the UN Security Council:
    "That Iraq's explanations do not appear sufficient or acceptable to the international community is a fact. Accordingly, the outstanding event under the violations referred to is the attack of 22 September 1980, against Iran, which cannot be justified under the charter of the United Nations, any recognized rules and principles of international law or any principles of international morality and entails the responsibility for conflict." "Even if before the outbreak of the conflict there had been some encroachment by Iran on Iraqi territory, such encroachment did not justify Iraq's aggression against Iran—which was followed by Iraq's continuous occupation of Iranian territory during the conflict—in violation of the prohibition of the use of force, which is regarded as one of the rules of jus cogens."

                                                                                                                          
    منابع مرتبط:
    1- United Nations, International Law Commission, Fiftieth session - page 5: (transcript): “Further report of the Secretary-General on the implementation of Security Council resolution 598 (1987)” (S/23273) of 9 December 1991, para. 7, referring to “Iraq’s aggression against Iran – which was followed by Iraq’s continuous occupation of Iranian territory during the conflict – in violation of the prohibition of the use of force, which is regarded as one of the rules of jus cogens”.
    3- Security Council. Official Records. United Nations Publishing Office, 1980 – 1992. From the 1991 transcripts
    4-  “Further report of the Secretary-General on the implementation of Security Council resolution 598 (1987)” (S/23273) of 9 December 1991
    اطلاعات بیشتر (درباره United Nations Iran/Iraq Military Observer Group (UNIMOG:

    ۱۳۹۰ فروردین ۲۶, جمعه

    نحوه دانلود یک ویدئو از یوتیوب و سایت های مشابه

    • نرم افزار:
    1- استفاده از intenet download manager. (دانلود از تمام سایت های اشتراک موسیقی و فیلم)
    یک نسخه ی کرک شده ی آن را این جا می یابید. این نرم افزار به محض رفتن به سایت یک ویدئو در یوتیوب به شما پبغام دانلود می دهد. توجه کنید که آدرس پراکسی خود را باید در این نرم افزار وارد کنید.

    2- استفاده از Youtube Downloder.

    • سایت واسط:
    1- سایت    http://www.clipconverter.cc
    (در این سایت می توانید از دقیقه ی خاصی از ویدئو به بعد را برای دانلود انتخاب کنید.)
    2- سایت http://keepvid.com

    • افزونه های فایرفاکس: Firefox Add-ons
       با Intenet Download Manager سازگاری دارد.
    3- net video hunter (از تمام سایت های پخش فیلم یا موسیقی می تواند دانلود کند.)

    ۱۳۹۰ فروردین ۲۵, پنجشنبه

    زندگی به مثابه ی یک انسان شکنجه گر

    تجسم زندگی را من در این فیلم، مقابل چشمانم دیدم. هزاران بار به خودم شک کردم که نکند اشکال از من باشد؛ که از او صدایی برنمی خیزد. انسان ها هر چند شریف، را تار  و مار می کند و به همگان می تازد. زندگی مثل همین شکنجه گر جلوی چشمانم بود و اکنون باید جواب می داد که چرا چنین کرده است؟
    این ویدئو، سکانس پایانی فیلم "مرگ و دوشیزه death and the maiden" به کارگردانی رومن پولانسکی است. 
    پاولی، زنی که در سال های جوانی و فعالیت سیاسی چشم بسته شکنجه می شده، اکنون شوهرش مردی را به مهمانی می پذیرد که پاولی گمان می برد شکنجه گر او بوده است. مرد اظهار بی اطلاعی می کند اما پاولی که حالتی روانی دارد دست بردار نیست. کارگردان ما را در این که آیا این مرد (بن کینگزلی) بازجو بوده یا نه؛ تا آخر فیلم معلق نگه می دارد.
    دیدن این ویدئو را به کسانی که هنوز این فیلم را ندیده اند به دلیل لو رفتن داستان توصیه نمی کنم.
    می توانید نشانی یوتیوب فیلم زیر را در سایت http://www.clipconverter.cc وارد کرده و لینک دانلود را دریافت کنید.



    ۱۳۹۰ فروردین ۲۲, دوشنبه

    رویای نیمه شب بهاری

    تار دهم در کف درویش خان
    تا بدمد بر بدن مرده جان
    این بیتی است که ایرج میرزا در وصف درویش خان (1305-1251 ه.ش.) سروده است. درویش خان از اسطوره های آهنگ سازی و تارنوازی است. به قول فکر می کنم علینقی وزیری بود که گفته درویش خان اگر در اروپا به دنیا آمده بود در حد موزارت و بتهوون پرورش می یافت. درویش خان که یک بار از فرمان قطع انگشتان دستش به خاطر نافرمانی از شاهزادگان دربار، گریخته بود، در 54 سالگی به علت زیر شدن توسط درشکه از دنیا رفت. شاگردان معروف وی عبارتند از: مرتضی نی داوود (شاگرد برجسته مکتب او که از وی تبرزین طلایی دریافت کرد؛ و نیز سازنده ی آهنگ "مرغ سحر")،  ابوالحسن صبا، موسي معـروفي و سعـيد هـرمزي.
    غرض از نگارش این مطلب، معرفی چهار مضراب ماهور درویش خان است. آنان که کتاب قطعات درویش خان برای تار و سه تار تنظیم استاد ارشد طهماسبی را کار کرده اند مخصوصا می دانند از چه نت هایی صحبت می کنم. 6 صفحه نت بود اما حفظ کردنش چه راحت بود و البته جانفزا.
    جوانی امثال من زیاد طول نکشید. در این نیم شب بهاری یادی از آن می کنم.
    لینک دانلود: متاسفانه دانلود مستقیم مهیا نشد. اما می توانید نشانی یوتیوب فیلم زیر را در سایت http://www.clipconverter.cc وارد کرده و لینک دانلود را دریافت کنید.


    ۱۳۹۰ فروردین ۲۰, شنبه

    حل مشکل به روز رسانی اینترنت اکسپلورر با وجود کپی بودن ویندوز

    اگر هنگام به روز رسانی Internet Explorer در xp با پیغام Genuine Windows Validation روبرو می شوید فایل زیر را دانلود و اجرا کنید. (حجم 1 کیلوبایت) این فایل ویندوز xp شما را ارجینال می کند.
    http://www.4shared.com/file/QcsTreF8/originaling_windows_wpa_regist.html

    ۱۳۹۰ فروردین ۱۹, جمعه

    مجاهدین خلق به روایت اسناد وزارت امور خارجه امریکا (جنایت علیه کردها و شیعیان)

    در مقدمه بگویم که من هیچ مشکلی با مشارکت مجاهدین خلق در جنبش آزادیخواهی ایران ندارم. اما به شرطی که به جنایاتشان در دادگاه عادله رسیدگی شود. هنر سیاست پیشگان و مردم ما باید این باشد که دشمنانشان را به دوستتانشان تبدیل کنند. این مطلب به مناسبت حمله به اردوگاه اشرف نوشته شده است. از آنجا که هشدارهای دولت عراق مبنی بر تخلیه اردوگاه اشرف با لجاجت مجاهدین روبرو شده، متاسفانه این وقایع صورت می گیرد.
    فایل سند گزارش درباره ی عملکرد این گروه را می توانید از وبسایت رسمی دولت امریکا دانلود کنید. در این فایل pdf کافی است کلمه khalq را جستجو کنید تا مطلب درباره مجاهدین خلق را بیابید. قسمتی از آن را که مربوط به جنایات پس از جنگ ایران و عراق است این جا ترجمه کرده ام:
    [پس از جنگ با ایران] رابطه مجاهدین با رژیم عراق در دهه 90 ادامه پیدا کرد. در 1991 سازمان در سرکوب خونین کردها و شیعیان عراق که علیه حکومت طغیان کرده بودند به صدام کمک کرد.گفته می شود مریم رجوی با این پیام: "کردها را با تانک زیر بگیرید" دستور خود را صادر کرده بود. در آوریل 1992 سازمان در 13 کشور مختلف همزمان به سفارت های ایران حمله کرد تا نشان دهد که توانایی عملیات وسیع را دارد...
    در سال 2001 پلیس فدرال امریکا 7 ایرانی را که 400 هزار دلار برای خرید اسلحه به حساب سازمان در امارات ریخته بودند دستگیر کرد.
    بنابر اسنادی که پس از سقوط صدام و اشغال عراق به دست آمده است, سازمان مجاهدین خلق در سال های 1999 تا 2003 در خلال برنامه نفت در برابر غذا [که توسط سازمان ملل برای عراق اجرا شد] میلیون ها دلار از رژیم صدام کمک دریافت کرده بود. علاوه بر این 13 لیست از مدارک ارتباط های رژیم صدام و مجاهدین خلق و نیز ویدئوهایی از تحویل چمدان پول به رهبران شناخته شده سازمان؛ و تربیت نیروهای مجاهدین توسط ارتش عراق کشف شد.


    متن اصلی:

    The MEK’s relationship with the former Iraqi regime continued through the 1990s. In 1991, the
    group reportedly assisted in the Iraqi Republican Guard’s bloody crackdown on Iraqi Shia and
    Kurds who rose up against Saddam Hussein’s regime; press reports cite MEK leader Maryam
    Rajavi encouraging MEK members to “take the Kurds under your tanks.” In April 1992, the MEK
    conducted near-simultaneous attacks on Iranian embassies and installations in 13 countries,
    demonstrating the group’s ability to mount large-scale operations overseas. In April 1999, the MEK targeted key Iranian military officers and assassinated the deputy chief of the Iranian Armed Forces General Staff, Brigadier General Ali Sayyaad Shirazi.
    In April 2000, the MEK attempted to assassinate the commander of the Nasr Headquarters,
    Tehran’s interagency board responsible for coordinating policies on Iraq. The pace of anti-Iranian operations increased during “Operation Great Bahman” in February 2000, when the group launched a dozen attacks against Iran. One of those attacks included a mortar attack against a major Iranian leadership complex in Tehran that housed the offices of the Supreme Leader and the President. In 2000 and 2001, the MEK was involved in regular mortar attacks and hit-and-run raids against Iranian military and law enforcement personnel, as well as government buildings near the Iran-Iraq border.
    Also in 2001, the FBI arrested seven Iranians in the United States who funneled $400,000 to an
    MEK-affiliated organization in the UAE which used the funds to purchase weapons. Following an initial Coalition bombardment of the MEK’s facilities in Iraq at the outset of Operation Iraqi Freedom,
    MEK leadership negotiated a cease-fire with Coalition Forces and voluntarily surrendered their
    heavy-arms to Coalition control. Since 2003, roughly 3,400 MEK members have been encamped at
    Ashraf in Iraq, under the supervision of Coalition Forces.
    According to evidence which became available after the fall of Saddam Hussein, the MEK received millions of dollars in Oil-for-Food program subsidies from Saddam Hussein from 1999 through 2003, which supported planning and executing future terrorist attacks. In addition to discovering 13 lists of recipients of such vouchers on which the MEK appeared, evidence linking the MEK to the former Iraqi regime includes lists, as well as video footage of Saddam Hussein handing over suitcases of money to known MEK leaders, and video of MEK operatives receiving training from the Iraqi military.

    پی نوشت: این که کسی بخواهد بگوید امریکا هم بدخواه و دشمن مجاهدین هست دیگر موضوعیت ندارد. وقتی امریکا عکس های ماهواره ای ماهواره های جاسوسی اش را در اختیار این گروه قرار می دهد تا در خاک این کشور کنفرانش افشای مکان های مراکز اتمی ایران را برگزار کند و از این طریق کسب اعتبار کند طوری که در خارج، این سازمان کم طرفدار مترادف با اپوزیسیون محبوب ایرانیان شده است.