۱۳۹۰ اسفند ۹, سه‌شنبه

یادی از دکتر غلامحسین صدیقی بنیانگذار جامعه شناسی ایران








«بزرگترین عیب ما بی‌انصافی است. بی‌انصافی دردآوری درباره‌ی دیگران» و در جای دیگری نوشت:‌«جامعه‌ای شایسته‌ی بقاست که در آن انسان ارجمند و عزیز و گرامی باشد.» وی در بحبوحه انقلاب در مورد وضعیت آینده ایران با بازگشت خمینی چنین گفته بود: «روزی خواهد آمد که شما در عرصه بین‌المللی از آوردن نام ایران و ایرانی خجل و شرمسار باشید»

صدیقی از راه وزارت به سیاست کشانده شد و در 30 آذر 1330 دعوت دکتر مصدق را برای تصدی وزارت پست و تلگراف پذیرفت و اندکی بعد به نیابت نخست وزیر ارتقا یافت و در 4 مرداد 1331 به وزارت کشور منصوب شد. دکتر صدیقی پس از 28 مرداد 1332 دستگیر و زندانی شد و در دادگاه نظامی با شجاعت و صراحت از مصدق و سیاست های او دفاع کرد. وی در سال 1337 با همکاری دکتر احسان نراقی، موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی و سپس گروه آموزشی علوم اجتماعی را در دانشکده ادبیات و علوم انسانی بنیان گذاشت. در سال های 1339-1342 از رهبران تراز اول جبهه ملی دوم بود. در سال 1352 به مقام استادی ممتاز دانشگاه تهران رسید و بازنشسته شد. دکتر صدیقی در نهم ادیبهشت 1370 در تهران درگذشت. پیش از انقلاب 57 و پس از برقراری دولت آشتی ملی شریف امامی شاه در روز 23 اذر 1357 پس از مشورت با علی امینی(نخست وزیری که از 17 سال پیش مغضوب شده بود) دکتر سنجابی را به کاخ خود فرا خواند تا به وی پیشنهاد نخست وزیری بدهد. سنجابی پاسخخ داد که اولا شاه باید کشور را ترک کند و ثانیا هر گونه راه حلی منوط به همراهی رهبر انقلاب (آیت الله خمینی) است. این پاسخ به منزله رد پیشنهاد شاه تلقی شد. پس از سنجابی پیشنهادی مشابه به دکتر صدیقی ارائه شد. صدیقی پیشنهاد را به طور اصولی پذیرفت اما برای دادن پاسخ نهایی یک هفته فرصت خواست. او خواستار انحلال ساواک، لغو حالت فوق العاده و آزادی زندانیان سیاسی شد اما مهم تر از آن درخواست کردکه شاه به محدودیت هایی که قانون اساسی مشروطه برای او در نظر گرفته بود تن دهد و ثروت خود و خاندان سلطنتی را به مردم بازگرداند. صدیقی در یک هفته مهلت خود فشارهای زیادی را از سوی همفکرانش متحمل شد. از جمله اعضای جبهه ملی در جلسه ای به وی هشدار دادند که این کار نتیجه ای در پی نخواهد داشت و این کار به حیثیت سیاسی او لطمه می زند. از جمله گفته می شود مرحوم داریوش فروهر در این جلسه احساساتی شد و حتی به گریه افتاد. از سوی دیگر هنگامی که گفتگوی صدیقی و شاه به محدودیت قدرت شاه در قانون اساسی رسید اختلافات اصلی بروز کرد. صدیقی انتظار داشت شاه ارتش را به دولت بسپارد و این امری بود که شاه به شدت از آن اجتناب داشت. صدیقی علاوه بر این می خواست که شاه در کشور بماند اما شورای سلطنتی تشکیل دهد و وظایف خود را به آن منتقل کند. سرانجام توافق میان شاه و صدیقی صورت نگرفت. مخالفت شاه با این دو خواسته باعث شد صدیقی روز سوم دی 1357، روزی که ازهاری در اثر سکته قلبی در بیمارستان بستری شده بود، به شاه اطلاع دهد که نخست وزیر نخواهد شد. پس از این بود که شاه به فکر بختیار افتاد.

عمده مطلب برگرفته از روزنامه اعتماد ملی مورخ 27 خرداد 1388

۱۳۹۰ اسفند ۲, سه‌شنبه

بنی صدر، میانه رو سابق؛ یا انقلابی پرشوری که از فاصله زمانی سی ساله نهایت بهره را می برد؟





به یاد هدی صابر





بابی ساندز طرفدار جمهوری ایرلند و نماینده ی پارلمان انگلیس به نمایندگی از ایرلند شمالی، شاعر و نویسنده در دومین اعتصاب غذای خود در زندان ماز پس از 66 روز در 5 می 1981 جان سپرد. مرگ او جان تازه ای به اعتراضات علیه بریتانیا داد. در اروپا پنج هزار دانشجوی ایتالیایی در میلان پرچم انگلیس را با شعار "اولستر را آزاد کنید" آتش زدند.

۱۳۹۰ بهمن ۱۵, شنبه

فاشیسم را با سکس چه کار است؟




کتاب " روانشناسی فاشیسم توده ای" که در سال 1933 توسط "ویلهلم رایش" به زبان آلمانی نوشته و منتشر شده است، ضمن توضیح چگونگی روی کار آمدن فاشیسم در آلمان، عقده های جنسی را یکی از عوامل بروز فاشیسم معرفی می کند. به نظر ویلهلم رایش دلیل اصلی بروز نازیسم در آلمان، محرومیت های جنسی در بین طبقه کارگر و توده های مردم آلمان بوده است. او می گوید که توده های کارگر در دوران کودکی از اولیاء خود دستور می گیرند تا نیازهای جنسی خود را سرکوب کنند که در نتیجه این سرکوب جنسی در دوران بزرگسالی عواقب ناگواری را ببار می آورد. ترس از سکس به عنوان بخشی از شخصیت جامعه، موجب رفتارهای نامتعارف می شود و ترس جامعه از سکس منجر به ترس جامعه از طغیان می شود.
سؤآل مهمی که در کتاب " روانشناسی فاشیسم توده ای" مطرح می شود این است که چرا توده های مردم آلمان حامی نازیها شدند در حالیکه کاملأ واضح بود که نازیها دشمنان منافع آنان بودند؟ رایش می نویسد سرکوب تمایلات جنسی طبیعی در کودکان ، بخصوص در مورد تمایلات جنسی اندام تناسلی خود ، باعث می شود کودک مضطرب ، خجالتی ، حرف شنو ، مطیع اقتدار ، خوب و خاضع در برابر نیروهای اقتدارگرا ؛ ببار آید. سرکوب تمایلات جنسی طبیعی در کودکان باعث فلج شدن نیروهای طغیانگر می شود زیرا این موضوع باعث نگرانی و شرمندگی می شود. بطور خلاصه هدف از سرکوب جنسی، پرورش انسانهایی است که علیرغم تمام وضعیت اسفباری که دارند، مطیع نظم حاکم باشند و خود را با آن منطبق کنند. در مرحله اول کودک باید نظم دیکتاتوری حاکم بر خانواده به مثابه یک دولت کوچک را مطیع شود و این انطباق او را برای تطبیق و پذیرش مناسبات دیکتاتوری حاکم بر جامعه آماده می سازد. شکل گیری ساختار اقتدارگرا در جامعه از طریق تلفیق و ترویج سرکوب جنسی و ممنوعیت های جنسی اعمال می شود. رایش می نویسد که علامت صلیب شکسته (سواستیکا) سمبل تصورات کودک از رابطه جنسی پدر و مادرش است و توضیح می دهد که چگونه نازی ها ضمیر ناخودآگاه توده ها را دست کاری می کرده اند. یک خانواده سرکوبگر، یک مذهب آسیب رسان، یک سیستم آموزشی سادیستی، تروریسم حزبی و خشونت های اقتصادی که از طریق روان و رفتار افراد تأثیر خود را برجای می گذارند، خاطرات ناگوار، نیازهای جنسی و مانند آنها، عواملی بودند تا حزب نازی از طریق تمایلات ایدئولژیک و پراتیک، از تمامی این خصوصیات در جهت پیشبرد منافع خود بهره ببرد.

منبع ویکی انگلیسی روانشناسی توده ها. ترجمه از:  
http://pezeshkan.medicinal.ir/?p=5344
پی نوشت: توجه کنید که این مطلب در تایید بی بند و باری جنسی نیست بلکه در مذمت هر شرایطی است که  سکس پس از بلوغ را به تاخیر بیندازد یا موجب سرافکندگی بداند.

۱۳۹۰ بهمن ۱۴, جمعه

تحریم انتخابات




از تویلت هیومر تا کمدی، از قهوه تلخ تا فرندز






در تاریخ ثبت است که پس از حمله نادر شاه افشار به هندوستان و قلع و قمع و تجاوز به زنان آن دیار، تا مدت ها بعد هندی ها نمایش خاصی را اجرا می کردند. آنان صحنه های تجاوز ایرانیان به زنانشان را بازسازی می کردند و با افزودن چاشنی طنز نمایشی کمدی می ساختند و به آن می خندیدند. هندیان هیچگاه به ایران یورش نبردند و در اعتراض به پارسیان کاری نکردند. برعکس، خوب که بنگریم هند به طور معمول مورد تاخت و تاز سلاطین ایران پس از اسلام بوده تا پس از احساس خالی بودن خزانه، به دیار کفار بت پرست حمله برند و به نام جهاد، خراج بستانند.
 فرندز کمدی موفق سال های پایانی قرن بیست بود که ایده را از نمایش موفق دیگری به نام ساینفلد وام گرفته بود. در شهرت جهانگستر این سریال تردیدی وجود ندارد، در تاثیر زبانی که بر انگلیسی گذاشت و در رستوران های سنترال پرک که در شهرهای مختلف گشوده شدند. فرندز داستان آدم های معمولی -و حتی شاید شوربخت تر از معمول- است. شخصیت های داستان اما هنرشان این است با مصیبت، مصیبت وار برخورد نمی کنند. سریال بخصوص در فصل های آغازین حاوی پیام های متعدد اخلاقی است اما چنانکه از جنبه کمدی ماجرا کم نمی شود. اگر قرار است رابطه با پسرِ شریک جنسی سابق نکوهیده شود، داستان به گونه ای لطیف و بی اغراق و خارج از توسل به سفسطه یا عرف و تقدس کم کم در ذهن بیننده از این رابطه یک ناهنجار می سازد. از طلاق یک امر تلخ اما پذیرفتنی می سازد که می توان با آن کنار آمد. شاید بتوان گفت یک اصل داستان این سریال استوار است بر یاد دادن مواجهه با پیشامدهایی که قبلن نمی دانستیم چگونه با آن ها کنار بیاییم. ما از داستان می خندیم، با شخصیت ها خو می گیریم اما همزمان ناخواسته درس ها می گیریم و شیوه ی زندگی خود را تغییر می دهیم. 
در همین رابطه شب های برره (تقریبن پرطرفدار ترین سریال تلویزیون ایران) و قهوه تلخ و بسیاری از آثار طنز داخلی، رذائل اخلاقی و ناکامی های تاریخی را به تصویر می کشند و در پس رل کمدی بازیگران و نمایشنامه آن، خواننده را به خنده دعوت می کنند. یک ناهنجار، یک رذیلت، یک شکست تاریخی بارها و بارها جلوی چشم بیننده قرار می گیرد و پس از تکرار، حالت معمول به خود می گیرد. بیننده خود را با صادر کننده ی رذالت همسان می بیند و بتدریج میان فضیلت و رذیلت چندان مرزی قائل نمی شود. هندیان قدیم قطعن از دیدن تجاوز به زنانشان حالت شوک و بهت داشتند. اما نه تهور کافی برای حمله ی متقابل و انتقام را دارا بودند و نه همتی برای کسب دانش و سلطه ی تدریجی بر همسایه قدرتمندشان را داشتند. چنین ذهن و فکر منجمدی چنان ملتی از آنان ساخته بود. شاید بتوانیم همین ایده را در شب های برره و قهوه تلخ ببینیم. هنگامی که ما بدون واکاوی و ریشه یابی، بارها از مصیبت های تاریخمان می خندیم و بارها آن را تکرار می کنیم مبتذل ترین نوع مواجهه با یک مشکل مدفون شده را در پیش می گیریم.

گلشیفته


 آدم وقتی داخل کشورش از یک شهر به شهر دیگر نقل مکان می کنه با هزار استرس و مشکل پیش بینی نشده روبرو میشه. خانم فراهانی ایران رو ترک کرد و در بازگشت رو برای همیشه به روش بستن. با جو رقابت شدیدی که خودش در مصاحبه ها گفته بود وجود داره برای ایشون آرزوی موفقیت روزافزون می کنم.