دارم فکر می کنم هر حرکتی که می کنم جمهوری اسلامی می داند. هر رفتاری
که می کنم هر سخنی که از دهان بیرون می دهم و هر کابوسی که می بینم از قبل مورد
تایید حکومت و حکومتیان قرار گرفته است! بعد فکر می کنم در اتاق دوری بزنم و باز
بیندیشم.
نه اشتباه نکنید متوهم نیستم و مالیخولیا هم نگرفته ام. چند روز است
دارم عمیق تر فکر می کنم. دارم تک تک لحظات زندگی ام را از دریچه ی شخص ثالثی
بازنگری می کنم. اینطوری تک تک کلماتی که از دهانم بیرون می آیند را ریشه یابی می
کنم، سرنخ هر یک از افکارم را پی می گیرم تا به علتش برسم و خواب هایم را باز از
ذهن می گذارنم تا ببینم از کدام خاطره ی پیشین من تولید شده اند.
قسمت عمده ای از دوران کودکی من مصادف بود با جنگ و طبعا مردن هزاران
هزار انسانی که وقتی پدرم من و خواهرم را بغل می زد و به پناهگاه می برد، به جای
ما می مردند. خاطره های کودکی ام همیشه از بزرگداشت مردن سخن می گویند. از سخنرانی
ها و داستان ها و فیلم هایی که قهرمان جوان و زیبارو آرزوی شهادت یا همان مردن
داشت. بدفهمی نشود شهادت را مذمت نمی کنم. مقصودم این است که "مرگ"
تبلیغ می شد؛ قهرمان داستان یا آن که قرار بود به بهشت موعود برود، از ابتدا به
منظور مردن می رفت. ذهن و کلامش را فقط یک هدف تسخیر کرده بود: شهادت، مردن. او به
این نمی اندیشید که به سهم خود چگونه می تواند جنگ را خاتمه دهد یا لااقل تعریفی
از "پیروزی در جنگ" ارائه دهد تا این طرف جنگ را پیروز کند. کسی حق
نداشت از بالا به این ماشین جنگی بگوید تو اشتباه می کنی، اشتباه هدفت را سمت قدس
و کربلا گرفته ای. ترمز بزن و تمامش کن. بلکه در کلام روحانیون و صدا و سیما و هر
آنکس که منبع الهام ما از دنیای بیرون بود؛ صالح کسی بود که دم برنیاورد و پیچ و
دنده ی این ماشین جنگی شود.
و این بود که از همان ابتدای زندگی، در کتاب ها و فیلم ها و سخنرانی
ها در گوشمان می خواندند که: اصلا زندگی چه معنایی دارد؟ اگر برای خدا نباشد چقدر
پوچ است. اگر برای خدا نمیری، مثل حسین فهمیده؛ -که معلوم نیست همان یک تانک را
معدوم کرد یا نه- اگر تمامی کردارت برای خدا نباشد، مثل امام خمینی که کراهت
موسیقی و حجاب اجباری را برایمان ساز کرد و مانند معصومین که شفاعت کننده ی
آخرتمان اند بسیاری روز ها روزه می گرفت و شب ها به عبادت و زاری مشغول بود، و
خیلی کسان و الگوهای دیگر که "تن" به لذات پست این دنیا ندادند و خود را
به عبادت مشغول کردند، اگر مثل این ها نباشی زندگی چه معنایی دارد؟ بعد معلم
پرورشی مان که روحانی بود یک یک لذات را برمی شمرد و در مذمت شان جمله ها می گفت.
این جمله ها اولا چندش آور انتخاب می شدند تا برای ما که کودک بودیم تا سال های
سال و تا به الان که پا در دهه چهارم زندگی می گذاریم هم تاثیری دراز مدت داشته
باشند. دوما طی سال های تحصیلمان بارها به روایت های مختلف اما یکسان تکرار می شدند.
از شراب شروع می کرد و می گفت کسی که مست کند جلوی روی محرمان خود شروع به شاشیدن
می کند! درباره ی زن هشیار بود که چشم و گوشمان را باز نکند. نقل می کرد که کسانی
که اهل این نابکاری ها بوده اند برایش تعریف می کردند که از عمد حاشیه ی خیابان
راه می روند تا اتوبوس زیرشان کند و بمیرند. از خارج می گفت یعنی از امریکا! که
چقدر فساد دارند و زن و مرد شبانه روز در هم غلت می زنند و می لولند و بچه های
حرامزاده شان را می کشند. و وقتی فکر می کردی بچه شان یعنی یکی مانند تو را هر روز
دارند در امریکا می کشند چه احساسی نسبت به زندگی داشتی؟ جمهوری اسلامی با تمام
وجودش به ما می گفت راه من مردن و بعد بهشت است و راه دیگر زندگی سراسر رذالت باری که
نجاستش تمام وجودت را می گیرد و خوابت می کند. بعد هم سر از جهنمی در می آوری که
توصیفش کار هر روز واعظان بود تا نکند به فکر گناه بیفتی. حالا که کم کم حس لذت
بردن از زندگی را از تو می گرفت تبدیل به سربازی شده بودی که هر شب با خواب سنگر و
جبهه و تیرخوردنت خوشی ها می کردی و حتی برای دوستانت تعریف می کردی تا رویای
مردنت را به آن ها پز بدهی، مخصوصا اگر بعدش هم خواب بهشت را می دیدی؛ جایی که سبز
بود و احتمالا یکی از بزرگان دین را هم می دیدی.
دنیا زندان مومن بود و شوخی نشانگر بی عقلی و پرحرفی ناپسندیده اما
گریه موجب سعادت دنیوی و اخروی بود، غم، گناهان مومن را از بین می برد و بیماری سبب
پاکی انسان می شد. کم خوردن و کم خفتن و کم گفتن ویژگی بهشتیان بود.(1) این گونه
بود که به تدریج روحمان را کشیدند و مرده های متحرکی شدیم که از زندگی فقط نفس
کشیدنش را حلال می شمردیم.
(1)
(1)
- حضرت محمد (ص) : به ابوذر غفاری فرمودند : همانا دنیا زندان مومن است و قبر محل ایمنی و بهشت منزلگاه اوست ولی دنیا بهشت است برای کافر ( چون در آخرت به عذاب الهی دچار میشود ) و قبر محل عذاب و جهنم جایگاه اوست.
- قال امیرالمومنین علی علیهالسلام:
"ما مزح امرؤ مزحه الا مج من عقله مجه(1)؛ هیچ كس شوخى نكرد، مگر آن كه، با پرداختن به شوخى، بخشی از عقل خود را به دور انداخت. - امام صادق (ع) : چون گناه بنده مومن زیاد شود و جبران آن نکند خداوند او را
به غم و اندوه در دنیا گرفتار سازد تا کفاره آن شود و گرنه بیمارش کند تا
کفاره آن گناهان شود و اگر باز هم چاره ساز نشد هنگام مرگ بر او سخت گیرد
تا کفاره گناهش شود و اگر باز هم گناه داشته باشد در قبر عذابش کند تا
هنگام دیدن پروردگار گناهی نداشته باشد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر