۱۳۸۹ بهمن ۵, سه‌شنبه

مردي به دربار خان زند مي رود و با ناله و فرياد مي خواهد تا كريمخان را ملاقات كند...
سربازان مانع ورودش مي شوند!
خان زند در حال كشيدن قليان ناله و فرياد مردي را مي شنود و مي پرسد ماجرا چيست؟


پس از گزارش سربازان به خان ؛ وي دستور مي دهد كه مرد را به حضورش ببرند...


مرد به حضور خان زند مي رسد و کریم خان از وي مي پرسد:
چه شده است چنين ناله و فرياد مي كني؟
مرد با درشتي مي گويد:
دزد ، همه اموالم را برده و الان هيچ چيزي در بساط ندارم !
خان مي پرسد:
وقتي اموالت به سرقت ميرفت تو كجا بودي؟!
مرد مي گويد:
من خوابيده بودم!!!
خان مي گويد:
خب چرا خوابيدي كه مالت را ببرند؟
مرد در اين لحظه آن چنان پاسخي مي دهد كه استدلالش در تاريخ ماندگار مي شود و سرمشق آزادي خواهان مي شود ...
مرد مي گويد:
من خوابيده بودم ، چون فكر مي كردم تو بيداري...!


خان بزرگ زند لحظه اي سكوت مي كند و سپس دستور مي دهد خسارتش از خزانه جبران كنند و در آخر مي گويد :
 اين مرد راست مي گويد ما بايد بيدار باشيم...




منبع:  وبلاگ دست نوشته های فضول کوهدشتی (قوتل) در متنی با عنوان خان زند + نیروی انتظامی + تهران کوچک کوهدشت بزرگ را بلعید

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر